حال آنچه که جاى تحقيق و بررسى بيشتر دارد، سنجش ميزان اعتبار اين دو بخش اساسى از تفسير ابن أبي حاتم است و پاسخ دادن به اين پرسش اساسى که آيا اعتبار تفسير ابن أبي حاتم در بخش هاى بازسازى شده از تفاسير سيوطى و ابن کثير، به اندازه اعتبار ساير بخش هاى آن هست يا نه؟ و آيا با نقل روايات او از اين دو کتاب، مى توانيم بگوييم از تفسير ابن أبي حاتم نقل کرده ايم يا خير؟ و آيا کل تفسير ابن أبي حاتم، اعم از بخشهاى اصيل و بخشهاى بازسازى شده، همچون يک مجموعه منسجم و واحد، قابل ارزيابى هست و مى تواند مانند تفسير طبرى يا درّالمنثور سيوطى، مستند پژوهشهاى اسلامى قرار گيرد يا خير؟
اين مسأله، البته درباره همه کتاب هاى قديمى که امروزه به شکل جمع آورى و بازسازى، احياء مى شوند، مطرح است؛ کتاب هايى نظير، تفسير سُدّى، مُقاتل، ابن جُرَيج، و کتاب هايى مثل: رجال ابن غضائرى و مسانيد و اصول حديثى اصحاب ائمه(، که همگى از راه جمع آورى احاديث و محتواى آنها از کتب ديگر، بازسازى مى شوند. پاسخ به اين سؤال، پژوهشى شايسته مى طلبد که به زمانى ديگر موکول مى کنيم. آنچه که قبل از تأمل و دقت نظر مى توان گفت، آن است که يکى از اهداف بازسازى و احياء يک کتاب قديمى، احياء جايگاه و ارزش و اعتبار آن است، يعنى هنگامى که روايات تفسيرى ابن أبي حاتم (قرن چهارم)، از کتب تفسيرى قرن هفتم يا دهم استخراج شده، تفسير قديمى بازسازى مى شود، مطلوب آرمانى آن است که کتاب جديد اعتبارى بيابد، فراتر از اعتبار کتب قرن هفتم و دهم، و حکم منبع و مصدر آن کتب را افاده کند، و حال آن که اين منبع خود از کتاب جديدتر استخراج شده است. چيزى شبيه به يک دور منطقى که به نظر نمى رسد مطلوب ما را تحصيل نمايد.
در يک نتيجه گيرى اجمالى، مى توان گفت: به نظر نمى رسد همه تفسير ابن أبي حاتم، اعم از بخش هاى اصيل و بخش هاى بازسازى شده، بسان يک مجموعه واحد قابل ارزيابى بوده و بخش هاى مختلف آن اعتبار و ارزش يکسانى داشته باشند، بلکه نظر دقيق تر آن است که بخش هاى اصيل اين تفسير، يعنى 13 جزء اول و اجزاء 18 تا 21، که تقريبا حجمى برابر هفده جزء قرآن را تشکيل مى دهند، در حدّ يک کتاب قديمىِ بر جاى مانده از قرن چهارم، اعتبار دارند و بر اساس معيارهاى دقيق کتابشناسى حديثى ۱ ، شايد اعتبارى فراتر از تفسير طبرى نيز بيابند، و بخش هاى باز سازى شده آن، يعنى اجزاء 14 تا 17 و 22 تا 30، که تقريبا حجمى برابر سيزده جزء قرآن را در بر مى گيرند، نهايت اعتبارى که کسب کنند، اعتبار همان کتبى است که از آنها نقل
1.. براى سنجش اعتبار منابع و کتب حديثى، معيارهاى متعددى پيش ديد عالمان و کتابشناسان حديث قرار دارد. يک کتاب از حيث مؤلف، آن هنگامى داراى امتياز مى شود که شخصيّت علمى، تخصص، انتساب يا نزديکى او به پيامبر( يا معصوم(، دقت و ضبط او در تأليف کتاب، احراز شود. همچنين معيارهايى نظير قدمت کتاب، منابع نگارش، روش تأليف، شهرت و مقبوليّت کتاب در قرن هاى مختلف و اتصال و تواتر نسخه، همراه با قوت متن و دورى از متون ضعيف و مستبعد، در اعتبار آن کتاب تأثير مستقيم دارد.