صيانت قرآن از تحريف در احاديث « الكافي » - صفحه 100

يا اگر هم آمده، امّا در مورد وى چيزى اعمّ از مدح يا ذم، نگفته باشند.
البته هر حديث ضعيفى، مردود نيست و فرد باتجربه و مجتهدى كاركشته مى طلبد تا در صورت مطابق بودن مضمون خبر با معارف دين ، آن را با ضميمه كردن قرائن صدق، از ضعفْ خارج كند و مقبول گردانَد .
گفته مى شود كه اين دسته بندى خبر به چهار قسم ياد شده، از زمانى پديدار شد كه معيارهاى قدما براى پذيرش خبر، از دست رفت؛ امّا نزد قدما معيارهايى براى پذيرش يك خبر بود كه با داشتن آنها و يا برخى از آن معيارها، حديث، داراى قرائن صدق و در نتيجه، مقبول مى شد و اگر هيچ يك از آنها را نداشت، مردود بود .
پس در واقع، حديث نزد قدما، دوگونه بيش نبوده: صحيح و ضعيف؛ به تعبير ديگر: مقبول و مردود . برخى از معيارهايى كه براى پذيرش خبر، در نظر داشتند نيز عبارت بوده است از: وجود خبر در يك اصلِ ۱ بسيار معتبر و يا تكرار آن در چند اصل ، وجود خبر در يكى از كتب مشهور روايى، مثل كتاب الصلاة از حريز بن عبد اللّه السجستانى (كه اين كتاب، در زمان خود امام صادق عليه السلام منتشر و مشهور بوده است) ، وجود خبر در كتابى كه به امام معصوم عليه السلام عرضه و مورد تأييد قرار گرفته بود، مثل كتاب عمل اليوم والليلة، از يونس بن عبد الرحمان.
با توجّه به تأليف و تدوين كتب اربعه، به عنوان جوامع اوّلى حديثى شيعه در قرن چهارم و پنجم و تنظيم احاديث در آنها و عدم انگيزه براى استنساخ اُصول اربعمئة و كتب مشهور روايى اين نوشته ها از بين رفت و همراه آن، معيارهاى قبول خبر نزد قدما نيز از بين رفت . پس متأخّران براى محك زدن احاديث، به لحاظ اعتبار و عدم اعتبار آن، چاره اى جز دسته بندى ياد شده (با معيارهاى خاصّى كه ارائه شد) نداشتند .

1.اصل، به جزوه هايى گفته مى شده كه اصحاب ائمه عليهم السلام آنها را تهيه مى كردند و شامل احاديثى بوده كه اصحاب، به طور مستقيم از ائمه عليهم السلام شنيده و نوشته بودند . اين اصول، بعدها به «اُصول أربعمئه» معروف شدند . براى آگاهى بيشتر در مورد «اصل»، ر.ك: الذريعة، ج ۲، ذيل واژه «اصل».

صفحه از 156