علمِ امامان در اصول« الكافي » نمونه‏اي از براي چند و چون سازشِ حديث.. - صفحه 439

مَعْلُوماتِهِ وَ مَعْلُوماتُهُ لاَ تَتَناهى...؛ وَ يَجُوزُ أَن يَعْلَما الْغَائِباتِ وَ الكائِناتِ الْماضِياتِ أَو الْمُسْتَقْبَلاتِ بِإعْلامِ اللّهِ تَعالى لَهُما شَيْئا مِنْها ؛ 1 پيامبر و امام، واجب است كه علوم دين و شريعت را بدانند، و واجب نيست غيب و آنچه را بوده است و خواهد بود، بدانند؛ زيرا اين، بدان جا مى انجامد كه در همه دانسته هاى قديمِ متعال (خداوند متعال كه «قديم» است) با او هَنْباز باشد، حال آن كه دانسته هاى قديم (خداوند)، نامتناهى است... . و رواست كه غائبات و كائنات گذشته يا آينده را به واسطه اِعلام و اخبار خداى تعالى به پيامبر و امام بدانند، البتّه پاره اى از آنها را.
ابن شهرآشوب، در اين باره، كُشته شدن امير مؤمنان على عليه السلام را، نمونه وار، ياد كرده و گوشزد نموده است كه بنا بر روايات، آن حضرت از كشته شدن خويش، آگاه بوده است و همچنين، قاتل خود را مى شناخته است؛ ولى به عقيده ابن شهرآشوب ، ممكن نيست كه امام، از وقت دقيق 2 كشته شدن خود ، آگاه بوده باشد . 3
ما را در اين جا با درستى يا نادرستى مثالى كه ابن شهرآشوب آورده است، كارى نيست؛ زيرا اى بسا بر خلاف رأى ابن شهرآشوب، آگاهى امام از وقت دقيق كشته شدن نيز روا باشد و از ديدگاه كلامى به بن بست نينجامد. 4 نكته، تأكيد و تصريح چنين بزرگانى است به مفهومى روشن كه از «كتاب» و «سنّت» و «واقعِ تاريخ» مستفاد مى گردد، و آن، عدم احاطه علمى امام است به غيب. 5

1.متشابه القرآن و مختلفه، ج ۱ ص ۲۱۱ .

2.ابن شهرآشوب ، تعبير «على التّعيين» را به كار برده كه در متشابه القرآن چاپى، به نادرست، «على التعيير» آمده است .

3.سنج: تراثنا، ش ۳۷، ص ۷۲ (رساله «علم الأئمّة عليهم السلام بالغيب...») .

4.عبد الجليل قزوينى رازى ـ كه ابن فندق به إعجاب او را «أبوالكلام و ابن بجدية» (معارج نهج البلاغة، تحقيق: أسعد الطيّب، ص ۱۵۸) مى خوانَد، در بيانى طولانى در باب دانش پيشوايان دينى مى نويسد: «... و مصطفى صلى الله عليه و آله با جلالت و رفعت و درجه نبوّت در مسجد مدينه... ندانستى كه بر بازار، چه مى كنند و احوال هاى دگر تا جبرئيل نيامدى، معلومِ وى نشدى...» (نقض، تصحيح: محدّث اُرموى، ص ۲۸۶). اين كه جز وحى و الهام، چه ابزارها و طرقى مى توانسته است منجر به آگاهى پيامبر صلى الله عليه و آله و امام عليه السلام بر غيب باشد، جاى پژوهشى درازْدامن دارد. به عقيده شيخ مفيد، توانمندى هاى خدادادى چون «تَوَسُّم» و «تَفَرُّس» هم كه در اختيار برخى بندگان ويژه خداوند قرار مى گيرد و در پاره اى از متون دينى بدانها اشارت رفته است، لزوما علم آور نبوده، اى بسا بيش از «ظن» به حاصل نياورند (در اين باره ر.ك: المسائل العكبريّة، ص ۹۷) .

صفحه از 468