علمِ امامان در اصول« الكافي » نمونه‏اي از براي چند و چون سازشِ حديث.. - صفحه 440

غاليان و مسئله علم امام

آنچه به اين تصريحات، اهمّيت فوق العاده مى بخشد، پندار غلوّآلود كسانى است كه گمان كرده اند پيامبر و امام، بر تمامى عالم، احاطه علمىِ كامل داشته اند و بر بنياد همين پندار، به تفسير و تحليل نصوص (متون دينى) نشسته اند و حتّى اين پندار شگفت و تناقضْ انجام را به تاريخ و فرهنگ شيعه تحميل كرده اند و مدّعى شده اند كه بنا بر مذهب مختار شيعه دوازده امامى، خداوند متعال، علم همه چيز را به امامان عليهم السلام آموخته است و در آسمان و زمين، هيچ چيز بر ايشان پوشيده نيست.
چنين عقايدى، اغلب با استشهاد به ظاهرِ شمارى از احاديث الكافى و بصائر الدرجات و... بى آن كه حسّاسيتى بسنده در اطمينان از صدور يا دلالت احاديث به كار رود، در ميان عوام شيعه، تبليغ و ترويج مى گردد. ۱
اين در حالى است كه اگر حديثى بخواهد در باب جزئيّات طهارت و نجاست و

1.براى نمونه، ر.ك: امراء هستى، سيّد ابوالفضل نبوى قمى، بويژه ص ۸۳ و ۸۴ و ۳۲۴ و ۳۲۹؛ تجلّى ولايت، محمّد هادى شيخ الإسلامى، ص ۳۰۳، ۳۲۱ و ۳۵۶؛ ولايت كلّيّه، ميرجهانى طباطبايى، ج ۱، ص ۱۶۷ ـ ۲۵۴؛ الولاية التّكوينيّة بين القرآن و البرهان، القطيفى، ص ۸۳ و ۸۴. جالب است كه اين گونه عقايد، در توضيح و تعليق بر آثار مخالفان چنين باورهايى نيز مجال طرح داده مى شود. براى نمونه، ر.ك: أوائل المقالات، دارالمفيد، ص ۳۱۳ (تعليقه آقاى ابراهيم انصارى زنجانى، كه در آغاز آن مى گويد: «... عَلَّقتُها... توضيحا لبعض عباراته و مقاصده»).

صفحه از 468