علمِ امامان در اصول« الكافي » نمونه‏اي از براي چند و چون سازشِ حديث.. - صفحه 442

شيعه، براى استقبال از ميراث تصوّف (با تمام اَحمال و اَثقالى كه بر خود داشت)، تمرين داده شد.
ظهور سلسله صفويه ـ كه خاستگاهى خانقاهى داشتند و على رغم دگرسازى پاره اى از رويكردهاى صوفيانه، در درازناى فرمان روايى خويش، رنگ و لعاب متصوّفانه را تا بر افتادن به واسطه شورش افغانان، حفظ كرد ـ ، ۱ بر شدّت تأثير تصوّف بر تشيّع افزود؛ تأثيرى كه تا امروز با همه تغييراتى كه در شتاب آن پديد آمده، ادامه داشته است.
رواج رأى ها و نگرش هاى صوفيانه و اشتهار مناقب و مقامات گزاف آلودى كه متصوّفان براى مشايخِ خويش قلم زده اند، بى گمان، از عوامل زمينه ساز «اقبال به احاديث بربافته غاليانه» يا «خوانشِ غاليانه از متشابهات اخبار»، بوده است.
براى نمونه، دِهدار شيرازى، در توجيه فقره «أنا بكلّ شى ء عليم» از حديث ساختگى و منكر موسوم به «خطبة البيان»، درست از چنين درى در مى آيد كه:
از خوشه چينان خرمن آن جنابِ ولايت مآب، منقول است كه: عالَم نزد عارف، چون سفره است پيشِ نظرش انداخته . و از قُدْوة الأولياء، خواجه بهاء الدين نقشبند، منقول است كه: عالَم نزد عارف، چون پشت ناخن اوست. و از سيّد التّابعين، اويس قرنى رضى الله عنه روايت آمده كه گفت: «مَنْ عَرَف اللّهَ لاَ يَخْفى عَلَيْهِ شَىْ ءٌ». و از حضرت قطب الأولياء العارفين المحقّقين، الشّيخ الحاج محمّد بن أبى النّجم الخنجى ـ قَدَّسَ اللّهُ روحَه العزيز ـ آمده كه: بر اولياى امّت محمّد، سرّ خلقتِ پشه پوشيده نيست. و هرگاه حالِ خوشه چينان اين باشد، چه گمان مى رود در حقّ صاحب خرمن؟! ۲

1.پيامدهاى بقاى رسوبات خانقاهى در فضاى دوره صفوى را مى توان در آثار بزرگانى چون مجلسى ثانى (م ۱۱۱۰ ق) ملاحظه كرد كه على رغم ناهمسويى با متصوّفه و پاره اى انتقادات شديد اللّحن نسبت بديشان، در ديباجه زاد المعاد (اسلاميّه، ص ۳) از «صوفيان صفوت نشان» سخن به ميان آورده است و ترجمه فرحة الغرى را به «كما قال المولوى...» (ص ۱۴۵) ختم مى كند .

2.شرح خطبة البيان، دهدار شيرازى، ص ۵۷ .

صفحه از 468