شرح روايات « اراده خداوند » در اصول « الكافي » - صفحه 165

روايات را از حجّيت ساقط مى كند. متواتر از ظواهر، در عقايد، حجّت نيست ، تا چه رسد به مستفيض. ۱
بعد ايشان در رد نظر علّامه مى گويد :
علّامه در حاشيه بر اسفار، خواسته اند كه اراده را مانند رزّاقيت ، صفت فعل بدانند، در حالى كه رزّاقيت و مرزوقيت، از رازق و مرزوق انتزاع مى شود ؛ ولى رازق، صفت ذات حقّ و از اسما در سيطره اسم ربّ است. و حقّ، به اسم ربّ، رازق همه موجودات است و غير حق تعالى، تمام موجودات، مرزوق اند . به تفاوت ارزاق، رزق، اختصاص به حيوان ندارد، كما توهّمه بعض من لا خبرة له فى العقايد . نبات، حيوان، انسان، ملائكه و ارواح، رزق خاص خود را دارند و حيات، در آنها سارى است. ۲
ايشان، تمسّك علّامه طباطبايى را به احاديث در تبيين حقيقت اراده، بزرگ ترين ضربه به حديث مى داند و معتقد است كه در اين مباحث، عقل را رها كردن و عنان كار را به حديث دادن، ضربه به خود حديث است و در احاديث متواتر و همه آيات قرآن، اراده و مشيّت ، مستقيما مضاف به ذات و مبدأ افعال حقّ است. ۳
وى در جاى ديگر مى گويد :
اگر خداوند در مرتبه ذات، اراده ندارد، چنين شخصى بايد از دو قول، يكى را انتخاب كند. يا بگويد علم و قدرت، كار اراده را انجام مى دهد، پس مى گوييم چون علم و قدرت، عين ذات حقّ و براى صدور اشيا، كافى است، سلسله علل و معاليل، بايد به ذات واحد بودن حدوث صفت يا امرى ديگر منتهى شود. يا آن كه بگوييم اراده، صفت فعل است و اتّصاف حقّ به مرديّت (مراديّت) در آيات صريحه قرآنيه، مجاز است، كه اين با آيات و روايات صريحه در تقدّم اراده بر فعل، متناقض است (إذا أراد اللّه لشى ء أن يقول له كن فيكون) . به اين مضمون، روايات و آيات بسيارى

1.ر.ك: نقدى بر تهافت الفلاسفه غزالى، ص ۱۹۸.

2.همان، ص ۱۹۴.

3.همان، ص ۱۹۵.

صفحه از 188