شرح روايات « اراده خداوند » در اصول « الكافي » - صفحه 166

داريم. اگر اراده، صفت فعل باشد، معلول، حق است. بايد مراد، حق باشد و اگر مراد، حق نباشد، بايد از حق صادر نشود و اگر بگوييم حق ، در ايجاد اشيا اراده ندارد، بطلانش واضح است. اصولاً اين كه گفته شود، اراده، صفت فعل است، از حرف هاى بى معنا و صرف لقلقه لسان است. ۱
ايشان در استدلال ديگرش مى نويسد :
اگر مراد از اين كه «اراده، صفت فعل است» ، يعنى حقّ، اشيا را ايجاد مى كند، ولى مريد، فعل حقّ است، چنين سخنى از عاقل، بعيد است ، چه رسد به اهل فضل و حكمت . و اگر مراد از فعل، مفعول است، اين حرف برمى گردد به قول كسانى كه علم تفصيلى حق را از ذات، نفى ، و علم فعلى او را به نظام وجود، همان حقايق خارجيه مى دانند، ناچار بايد حقّ را فاعل بالرضا بدانند و اراده و علم حقّ را نفس حقايق اشيا پندارند . ۲

استاد سيّد جلال الدين آشتيانى و شيخ كلينى

استاد آشتيانى مى نويسد :
ما به عروة الإسلام و ثقة الإسلام كلينى و ديگر مشايخ حديث، از آن جهت احترام قائليم كه مردانى زاهد و از عشّاق واقعى ائمّه عليهم السلام بوده اند و در سخت ترين لحظات زمان، به جمع آورى آثار اهل بيت عليهم السلام پرداخته اند و اگر آنها و رواياتى كه حاوى علوم اهل بيت عليهم السلام است و آنها با حفظ امانت، به محدّثان بزرگ منتقل كرده اند، نبودند، ما هم نبوديم . آنها ولى نعمت ما محسوب مى شوند و شهرت آنان نزد عامّه و خاصه ، به تقوا و امانت و ولع آنها در حفظ آثار اهل بيت عليهم السلام در ابعاد گوناگون معارف شيعى، بسيار مهم و وجود آنها واسطه فيوضات و خيرات و بركات است. ولى دوران آنها، دوران نضج (پختگى) علوم، معارف، فقه و اصول فقه شيعه نيست، لذا بعضى تفسيرات شيخ اعظم كلينى و محدّث عظيم صدوق ، وافى به مقاصد ائمه عليهم السلام نيست. ۳

1.ر. ك : همان ، ص ۱۹۶.

2.هستى از نظر فلسفه و عرفان، ص ۲۴۰ ـ ۲۴۱.

3.همان، ص ۱۸۱ .

صفحه از 188