شرح روايات « اراده خداوند » در اصول « الكافي » - صفحه 172

معرفته، توحيده... متجل لا باستهلال رؤية، باطن لا بمزايلة... فاعل لا بالاضطرار، مقدر لا بجولة فكرة، مدبّر لا بحركة، مريد لا بهامة، شاء لا بهمة...». ۱
استاد در ادامه مى گويد:
صريحا در اين روايت و روايات قبلى، اراده از سنخ ضمير، نفى و اراده بدون تصوّر فعل و علم به فايده و حصول شوق مؤكّد، ثابت شده است.
و «فاعل لا بالإضطرار، مريد لا بهامة» ، دليل است كه فاعل، مفهوماً غير مريد است. و ديگر اين كه از روايت حضرت رضا عليه السلام بر مى آيد كه اهل بيت، صفات زائد بر ذات و اعراض و هيئات عارض بر حق را نفى كرده اند و ذات حق را عين كليّه صفات كماليه دانسته اند.
و در روايت اصول الكافى كه فرمود: «الإرادة من الخلق الضمير وما يبدو لهم... و أما من اللّه فإرادته إحداثه» ، مراد از احداث، ايجاد است و اراده منفى، اراده منبعث و ظاهر و حادث در ذات است، «لأنّه تعالى لا يروى ولايهم و لا يتفكّر». و چون تكلّم و قول نيز مثل اراده، از اسماى ذاتيه است، فرمود: «يقول له كن فيكون بلا لفظ و لا نطق بلسان ولا تفكّر، لا كيف لذلك ، كما أنّه لا كيف له» ؛ چون براى حق ، چيزى مجهول نيست و علم بما كان و ما يكون و ما هو كائن، حضورى است به اسم متكلّم (مبدأ تفاصيل كلمات وجوديه) است .
در پايان، استاد آشتيانى اين گونه يادآور مى شود :
در قرآن و روايات، بجز چند روايت كه اضطراب متنى دارند، فاعليّت حق، مترتّب بر اراده حقّ است، و در اين آيات و روايات، اراده، به ذات مضاف و مبدأ فعل ذكر شده است ؛ چون «اراد اللّه إذا اراد الشى ء» . ۲

1.همان، ص ۴۰ (نخستين گام پرستش خدا شناخت اوست، و پايه شناخت يگانگى اوست... متجلّى است ، امّا نه به در پى ديدنش ؛ اندرون است ، امّا نه به وارد شدن ...كننده است ، نه به اجبار ؛ تقدير كننده است ، امّا نه با تلاش انديشه؛ تدبير كننده است ، امّا نه به حركت ؛ اراده كننده است ، امّا نه به همّت ورزى ؛ خواستار است ، امّا نه دلواپسى...) .

2.نقدى بر تهافت الفلاسفه غزالى، ص ۱۹۹ ـ ۲۰۱.

صفحه از 188