شرح روايات « اراده خداوند » در اصول « الكافي » - صفحه 177

ولم يأمر. أمر إبليس أن يسجد لآدم و شاء أن لا يسجد، و لو شاء لسجد، و نهى آدم عن أكل الشجرة و شاء أن يأكل منها و لو لم يشأ لم يأكل. ۱
استاد آشتيانى، در ابتدا بيان مى كند كه بايد توجه داشت كه گناه آدم ، در جنّت نزولى واقع شده است و نه در قطعه اى از قطعات دنيا و اين گناه، معناى خاصّى دارد. سپس مى نويسد :
معناى اراده، معلوم و با قواعد و اصول اماميه، موافق و مطابق است. اراده تشريعى ، عبارت است از علم به مصلحت و مفسده در افعال عباد ، و اراده تكوينى، علم به نظام اتمّ و احسن است. بين اين دو، مخالفت ، ممكن و واقع است و اين كه برخى از مترجمان عامى، اين روايت را منافات با عدل دانسته اند، به تمام هويّت، مسلك اعتزال را اختيار كرده اند! و به مفسده كلام و اعتقاد خود، علم ندارند و در دورى از مسلك ائمّه ، در رديف واحد قرار دارند. ۲
4. عن الفتح بن يزيد الجرجانى ، عن أبى الحسن عليه السلام قال: إنّ للّه إرادتين و مشيئتين: إرادة حتم و إرادة عزم، ينهى و هو يشاء ويأمر و هو لا يشاء، أو ما رأيت انّه نهى آدم و زوجته أن يأكلا من الشجرة و شاء ذلك ولو لم يشأ أن يأكلا، لما غلبت مشيئتهما مشيئة اللّه تعالى أمر إبراهيم أن يذبح إسحاق ولم يشأ أن يذبحه ولو شاء لما غلبت مشيئة إبراهيم مشيئة اللّه تعالى. ۳
علّامه، در ذيل روايت مى فرمايد :

1.التوحيد ، ص ۵۶۰ .

2.نقدى بر تهافت الفلاسفه غزالى ، ص ۲۱۰ و ۲۱۱.

3.الكافى، ج ۱، ص ۱۵۱ (ابوالحسن عليه السلام فرمود: به راستى خداوند دو اراده و دو خواست دارد: يك اراده حتمى و يك اراده عزمى . بسا باشد از چيزى نهى كند و آن را بخواهد و به چيزى فرمان دهد و آن را نخواهد . مگر نمى دانى كه خدا آدم را از خوردن آن درخت نهى كرد ؛ ولى خوردن آنها را خواست و اگر نمى خواست بخورند ، خواست آنان بر خواست خدا چيره نمى شد، و به ابراهيم عليه السلام فرمان داد اسحاق را سر ببرد و نخواست كه او را سر ببرد و اگر مى خواست، خواست ابراهيم بر خواست خداى تعالى چيره نمى شد) .

صفحه از 188