شرح روايات « اراده خداوند » در اصول « الكافي » - صفحه 178

براى مشيّت و اراده، اقسامى است كه عبارت اند از : اراده تكوينى حقيقى و اراده تشريعى اعتبارى. بنا بر اين ، اراده انسان كه به فعل خودش متعلّق است، نسبت حقيقى تكوينى دارد كه اثر مى گذارد در اعضا، براى برانگيخته شدن به سوى فعل و محال است از خواستش مخالفت كند ، مگر به جهت مانعى. و امّا اراده اى كه از ما متعلّق به فعل غير مى شود، هنگامى كه به شيئى امر مى كنيم يا از شيئى نهى مى كنيم، اين اراده، به حسب وضع و اعتبار است كه به طور تكوينى به فعل غير، متعلّق نمى شود. پس اراده هر شخص، از طريق اعضا و عضلات، وابسته به فعل خودش مى شود و از فعل همين جا، اراده فعل يا ترك از فعل غير، مؤثّر در فعل براى ايجاد يا نابودى نمى شود ؛ بلكه متوقّف است بر اراده تكوينى از غير به فعل خودش ، تا اين كه به وجود آيد يا ترك شود، از اختيار فاعل ، نه از اختيار آمر و نهى كننده اش .
زمانى كه شناختى آن را، مى دانى كه دو اراده، ممكن است اين كه مختلف باشند من غير ملازمه، كما اين كه چه بسا معتاد به فعل قبيح، خودش را به وسيله تلقين، از فعل [زشت] نهى مى كند در حالى كه او به واسطه اين كه [آن فعل زشت] ملكه قوى شده است، انجام مى دهد . پس او فعل را به اراده تكوينى مى خواهد و به اراده تشريعى نمى خواهد. و واقع نمى شود مگر آنچه كه به اراده تكوينى وابسته باشد. و اراده تكوينى ، همان است كه امام عليه السلام آن را اراده حتم ناميد و تشريعى را اراده عزم ناميد.
و اراده تكوينى خداى تعالى، متعلّق به شى ء مى شود ، من حيث هو موجود، و نه موجودى كه براى او نسبت ايجادى به خداى تعالى دارد، به واسطه وجودش، به طورى شايسته ساحت قدس او باشد. و اراده تشريعى، متعلّق به فعل است از حيث اين كه زيبا ، شايسته و غير قبيح و فاسد است. پس هنگامى كه فعل زشت، تحقّق مى يابد ، منسوب به خداى تعالى است از حيث اراده تكوينى؛ و لو آن را اراده نكند و ايجاد نشود [آن فعل قبيح] به خداوند متعال ، منسوب نيست از حيث اراده تشريعى. بنا بر اين خداوند به بدى امر نمى كند.
پس سخن امام عليه السلام : «قطعا خداوند ، آدم عليه السلام را از خوردن نهى كرد ، ولى آن را

صفحه از 188