شرح روايات « اراده خداوند » در اصول « الكافي » - صفحه 180

استناد افاعيلى ـ كه فاعل مباشر آن بايد طبيعت متغيّره جسمانى باشد ـ به حقّ ، منافى تنزيه است . تشبيه صرف ، مانند تنزيه صرف ، باطل است و قائل به آن ، به الحاد و سوء ادب نسبت به حقّ ، گرفتار است . ۱
5 . عن فضيل بن يسار ، قال : سمعت ابا عبد اللّه عليه السلام ، يقول : شاء و أراد ولم يحبّ ولم يرض : شاء أن يكون شى ء إلّا بعلمه وأراد مثل ذلك ولم يحبّ أن يقول : ثالث ثلاثه ، ولم يرض لعباده الكفر . ۲
استاد آشتيانى مى نويسد :
برخى از امور ، متعلّق اراده تكوينيه و مشيّت ذاتيه هستند و محبوب اند به همان اراده تكوينى ، مثل وجود ملائكه ، انبيا ، اوليا و مجموعه نظام وجود . چون فعل ، اگر مباين ذات فاعل نباشد ، متعلّق اراده و ايجاد واقع نمى شود ، با اين فرق كه برخى از افعال ، مثل وجود انبيا و افاعيل آنها ، هم به حسب اراده تكوينى مورد رضا و حبّ حق اند و هم به حسب اراده تشريعى ، به اعتبار صدور خيرات از آن نفوس طاهره و عدم وجود شرور در افعال آنها . اگر چه آنها نيز مورد تعدّى و ظلم قرار مى گيرند و به انواع مصايب خاص اين عالم دچار مى شوند و اين مصايب ، از جهتى خير و نسبت به آنهايى كه مبدأ ظلم ، تعدّى و ايذا به محبوبان خدا قرار گرفته اند ، شرّ است ؛ ولى شرّ ملازم با امور عدميه است . شرّ ، نسبت به هر شى ء ، همان فقدان ذات يا كمالى از كمالات است . شاء أن لا يكون شى ء إلّا بعلمه ، به اعتبار عينيت ذات نسبت به علم به اشيا ؛ چون علم حقّ ، عين ذات و علم فعلى ، مبدأ وجود معلومات است .
علم حقّ ، عين ذات و عينِ علم به نظام احسن ، اتمّ ، اشرف و اكمل است . به اين اعتبار ، نظام اتمّ ، عين ذات حقّ و نظام كيانى ، ظلّ نظام ربّانى است و شرور و غير

1.نقدى بر تهافت الفلاسفه غزالى ، ص ۲۰۷ ـ ۲۰۸ .

2.الكافى ، ج ۱ ، ص ۱۵۱ ـ ۱۵۲ (فضيل بن يسار مى گويد : از امام صادق عليه السلام شنيدم مى فرمود : «خواست و اراده كرد ، و دوست نداشت ، و نپسنديد . خدا خواست كه چيزى نباشد ، جز آن كه آن را حق و واقع بداند و اراده او هم چنين است ؛ ولى دوست نداشت كه بگويند : خدا سومين دو ديگر است و نمى پسندد براى بندگان خود كه كافر باشند» ) .

صفحه از 188