عقل و جهل در روايات « الكافي » - صفحه 31

دورى از دين و آموزه هاى هدايت بخش آن ، تبديل شده است ؟
از آن جايى كه ورود اين عقايد ، ريشه در غرب دارد ، يك علّت را بايد در همان جا جست ؛ آن جايى كه كليساى به ظاهر مذهبى و به واقع تابع كسب قدرت و پول ، نظريه هاى علمى و عقلى را نه به خاطر جنس علم بودن ، بلكه به دليل نگرانىِ محروميت از قدرت ، با فشار و تهديد نفى مى كرد . غافل از اين كه دين مبين اسلام را با آن همه تشويق و ترغيب در كسب علم و دانش ، نمى توان مخالف علم و نظريه هاى منطقى قلمداد كرد . لذا همواره ، تلاش هاى بى وقفه بى خبران و مغرضان ناكام مانده و خواهد ماند . ان شاء اللّه !
با دقّت بيشتر در گفتار و نوشتار اين افراد و حاميان آنها ، يك علّت ديگر را نيز مى توان يافت ؛ علّتى كه برنامه ريزى جهت روشن شدن آن در كشور ما و جوامع اسلامى ، از اهميت بيشترى برخوردار است . تفكّرى كه اگر در فكر جوانان و متفكّران ، نظم نيابد و تبيين نشود ، صدمات بى شمار اعتقادى و عملى به بار مى آورد . توضيح اين كه هر نعمتى را جايگاهى است كه در همان محدوده ، كارآيى دارد .
خردورزى اگر در خدمت آنچه بايد باشد ، قرار نگيرد و با شناخت و استفاده نادرست مستبدانه ، پرچم خودرأيى را بردست بگيرد و هماهنگ با ديگر مواهب الهى حركت نكند ، ثمره اى جز تباهى و گمراهى نخواهد داشت . نمونه آن ، جوانانى هستند كه هر چند تحت تأثير آموزه هاى نادرست بيگانه قرار گرفته اند ، خود را حامى تعقّل قلمداد مى كنند و در پاسخ به سؤال اطرافيان در رابطه با عدم تقيّد به احكام و لوازمات دين ، نيافتن علّت و علل احكام را از لحاظ عقلى عنوان مى كنند . در ذهن خود نيز به خاطر پيش زمينه هاى بيمار فكرى غرب ، نيافتن علّت را همان تضاد مى پندارند و خود را عنصرى عقل گرا معرّفى مى كنند ، غافل از اين كه التزام يافتن به امرى ، صرفا با اثبات دليل عقلى در علّت آن لازم نمى شود . آرى ! ما براى پذيرفتن اصول عقايد خود ، ناچار به داشتن براهين عقلى هستيم ،

صفحه از 37