بازکاوی انتساب تفسير القمی در خلال مقايسه مقدمه با متن کتاب - صفحه 160

است، 12. آياتي که نيمي از آنها منسوخ و نيم ديگر متروک است، 13. آنچه تأويلش در تنزيلش است، 14. آنچه تأويلش با تنزيلش همراه است، 15. آنچه تأويلش بعد از تنزيلش است، 16. آنچه متفق اللفظ و مختلف المعني است، 17. رخصت بعد از عزيمت، 18. رخصتي که صاحب آن مختار به ترک و يا اخذ آن است، 19. رخصتي که ظاهرش بر خلاف باطن آن است، 20. آنچه لفظ خبر را دارد، اما معنايش حکايت است، 21. آنچه خطاب به پيامبر است، اما مراد از آن امت است، 22. آنچه که خطاب به قومي است، اما مراد اصلي قوم ديگري بوده است. ۱
مؤلف، هر يک از موارد فوق را توضيح داده و با ذکر نمونه‌هايي از آيات، وجود آن را در قرآن اثبات کرده است. برخي از توضيحات مؤلف، بدون ذکر منبع است که به نظر مي‌رسد عقيده خود اوست
و در برخي نيز به روايات استناد نموده است که در ادامه همين پژوهش به صورت مبسوط بدان پرداخته خواهد شد.
مؤلف در ادامه مقدمه مدعي است که آياتي از قرآن در مقام ردّ فرقه‌هاي گوناگون نازل شده‌اند؛ به نمونه‌هاي زير توجه کنيد:
1. ردّ زنادقه، 2. ردّ ثنويه، 3. ردّ بت پرستي، 4. رد دهريه، 5. رد منکران ثواب و عقاب، 6. رد منکران معراج و اسراء، 7. ردّ منکران رويت، 8 . ردّ منکران بهشت و دوزخ، 9. ردّ مجبره، 10. ردّ معتزله، 11. ردّ منکران رجعت، 12. ردّ کساني که خداوند را توصيف مي‌کنند. ۲
ذيل اين عناوين نيز با ذکر ‌مثال‌هاي قرآني و گاهي تبيين آن با روايات، بر اين باور است که قرآن دربردارنده تمامي اين مطالب است.
مؤلف در ادامه بيان مي‌دارد که قرآن ترغيب، ترهيب و قصص ۳ را نيز شامل مي‌شود. در تمامي مطالب مذکور نيز با ذکر نمونه يا نمونه‌هايي از احاديث، بيان خود را مستند مي‌کند و خود نيز اشاره دارد که به اين بحث به تفصيل در متن کتاب پرداخته شده است.
پس از اين توضيحات، با ذکر سند «حدثني ابوالفضل العباس بن محمد بن القاسم بن حمزة بن موسي بن جعفر عليه السلام قال: حدثنا ابوالحسن علي بن ابراهيم، قال: حدثني ابي ....» آيه بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را تفسير مي‌کند که اين در واقع عبارت آغازين تفسير است.
با روندي که مقدمه از آغاز تا پايان دارد و‌نيز جملات نويسنده ـ که در بسياري از موارد تبيين سخن خود را به اصل کتاب ارجاع مي‌دهد ـ ۴ به نظر مي‌رسد که نويسنده کتاب و مقدمه بايد يک نفر باشد؛ چرا که در غير اين صورت، ذکر عبارات ارجاعي و موکول کردن استناد و ادامه بحث مقدمه، به اصل کتاب کاري بي‌فايده و عبث بود. ۵

1.۱ . براي مطالعه بيشتر ر.ک : همان، ص۱۸ ـ ۲۸.

2.۱ . همان، ص۲۷ ـ ۲۹.

3.همان، ص۳۷ و ۳۸.

4.۱ . موارد و مستندات در ادامه مقاله ذکر شده است.

5.در ادامه قرينه‌ها و مصاديق ديگري نيز آورده شده است که با استناد بر آنها و نيز استناد بر سياق کلام مي‌توان اثبات کرد که نگارنده مقدمه،‌ شخص واحدي است که از ابتدا تا انتها، مقدمه را نگاشته است.

صفحه از 169