شرح حديث بيضه - صفحه 143

رسالت با كفّار كرد حاضر بود؟ هشام در جواب گفت بلى امّا از آن طرف.
فقال له : ألك ربّ؟ فقال: بلى.
بيان آن سؤال اين كه گفت عبداللّه ديصانى به هشام كه : آيا از براى تو پروردگارى كه خالق و مربّى تو باشد هست؟ پس گفت هشام در جواب او : بلى ، و گفته اند اهل عربيت كه : «بلى» از براى ايجاب بعد از نفى است ، مثل اين كه يكى گويد كه فلان چيز نيست ، ديگرى براى شكست آن نفى ، مى گويد كه بلى ، امّا اگر پرسند كه آيا فلان چيز هست؟ جواب گفته مى شود كه نعم.
و در اينجا هر چند نفى صريحى در سؤال نيست امّا چون عبداللّه ملحد و منكرِ وجود پروردگار و غرضش إبطال مذهب حقّ هشام بود ضمنا نفى از كلام او مفهوم مى شود ، پس لفظ بلى مناسب است.
فقال : أقادر هو؟ قال : نعم قادر قاهر.
پس گفت عبداللّه كه : آيا قادر است آن پروردگار تو بر كردن آنچه خواهد؟ گفت هشام در جواب كه : آرى قادر است بر كردن آنچه خواهد و بردن ممكنات به هر راهى كه إراده نمايد و از فرمان او بدر نمى تواند رفت هيچ چيز.
قال : يقدر أنْ يدخل الدنيا كلّها البيضة و لا تكبر البيضة لا تصغر الدنيا؟
گفت عبداللّه از براى الزام هشام و ردّ سخن او كه گفته بود كه پروردگار من بر همه چيز قادر است كه : آيا پروردگار تو قادر است كه داخل سازد دنيا را به تمام ها ـ يعنى آسمان ها و زمين ها و آنچه را در مابين آنهاست ـ در ميان تخمى و حال آن كه كوچك نشود دنيا و بزرگ نشود ۱ آن تخم.
قال هشام : النَظَرة.
گفت هشام كه : طلب مى كنم از تو مهلتى براى گفتن جواب.
فقال له : قد انظرتك حولاً ، ثمّ خرج عنه.

1.نگردد (خ ل).

صفحه از 160