شرح حديث بيضه - صفحه 145

كه به زودى باعث فساد مزاج و بطلان امتزاج اجزاى آن مى گردد متصوّر نيست.
و از هيچ حاسّه ديگر از حواس پنجگانه به جز لامسه اين متمشّى نمى شود كه تواند پى برد و دريافت كه جسمى كه مجاور و ملاصق بدن است مى سوزاند آن را از شدّت گرمى يا باعث انجماد آن مى گردد از غايت خنكى. پس اگر حيوانى خالى از اين حاسّه باشد در اندك فرصتى فانى و باطل مى گردد ، به خلاف ساير حواسّ ديگر كه احتياج به وجود آنها به جهت نگاهبانى بدن در اين مرتبه از ضرورت نيست ، پس لهذا حكمت حىّ لايموت و تدبير صانع دانا به اسباب و علامات فنا و ثبوت ، اقتضاء آن نموده كه هيچ مخلوقى ذى حياتى خالى از اين موهبت عظمى نباشد ، حتّى كرم ها كه در جوف زمين تكوين مى يابند و از ساير حواسّ و مشاعر عاريند ، و به عطاى اين تشريف سراپاى ايزدى مشرفند ، و به همين سبب كه مذكور شد اين قوّت در اكثر اعضاء بدن سارى است ، مگر چند عصبى خاصّ كه فقدان اين قوّت به حال آنها انسب است ، مانند كبد كه معدن تولّد اخلاط گرم گزنده است ، مثل صفرا كه كمال تندى و گزندگى دارد ، خصوصا در بدوِ تكوين. پس اگر كبد صاحب اين حاسّه باشد پيوسته در الم و آزار خواهد بود ، و برين قياس سپرز و كرده ۱ كه سودا و بول تند گزنده در آنها مى ريزد. و همچنين ريه كه بادزن دل و پيوسته در حركت است ، و استخوان ها كه اعتماد در حركات شاقّه بر آنهاست ، اگر صاحب اين حاسّه باشند همواره متاذّى و متألّم خواهند بود.
دويم: ذائقه : و آن قوتى است كه پهن شده در عصبى كه مفروش است در جرم زبان و بتوسّط آن دريافته مى شود مزه ها از شيرينى و ترشى و تلخى و شورى و مانند آنها ، و احتياج به آن ثانى احتياج به لامسه است در حفظ و حراست بدن و بنيان ؛ زيرا كه تناول بعضى از ادويه و اغذيه و اشربه باعث فساد مزاج و اختلال احوال بدن مى گردد ، مانند سموم مهلكه و ادويه مضرّه و غيرها.

1.سپرز = طحال ؛ كرده = قلوه ، كليه.

صفحه از 160