شرح حديث بيضه - صفحه 151

دانستى ، با آن كه توهّم جدل در اين مقام اصلاً صورت ندارد ، زيرا كه معنى جدل آن است كه مطلبى را بر خصم لازم آوريم به مقدّمه اى كه مشهور يا مسلّم او باشد هر چند به اعتقاد ما حق نباشد ، در اين مقام مقدّمه اى كه توّهم توان كرد كه بناى الزام بر آن گذاشته شود ، همين است كه تمام اجسام عالم با آن بزرگى مقدارى كه دارند به اعتبار وجود خارجى در مردمك چشم در مى آيند و در آن جاى مى كنند ، و حقّ بودن اين مقدّمه به اعتقاد عبداللّه اصلاً معلوم نيست ، بلكه هيچ بنده خدا خواه مسلم و خواه ملحد به اين مقدمه قائل نيست.
و اگر گويند كه در متعارفات گفته مى شود كه فلان چيز در چشم من در آمد يا فلان كس در چشم ما جا دارد ، پس شايد كه بناى جدل بر اين باشد.
مى گوييم پر ظاهر است كه مراد از اين عبارت كه در متعارفات گفته مى شود اين است كه فلان چيز را چشم من ديد و ادراك كرد و فلان كس همواره در نظر من است ، يا آن كه آن قدر عزيز است كه مى خواهم او را در چشم خود جا دهم ، نه اين كه آن چيز يا آن شخص با آن عظم مقدارى كه دارند به اعتبار وجود خارجى در ميان چشم من داخل مى شوند و جا مى گيرند.
پس اگر گويند كه عبارت موهم اين معنى هست و همين براى جدل كافى است ، مى گوييم كه اين شبهه و مغالطه مى شود به اعتبار اشتراك لفظ... ۱ عبداللّه را ساكت كرد. ۲
و دانستى كه اين طور بحث لايق به شأن امام نيست ، خصوصا در چنين مطلب عظيم عمده كه بناى دين و ايمان بر آن است و بايد كه از روى يقين و برهان اطّلاع بر آن حاصل گردد.
و مؤلّف كتاب شافى ۳ در شرح اين مقام گفته كه : مطلب عبداللّه از سؤالى كه كرد اين

1.در اينجا از نسخه خطى اين رساله حداقل يك برگ سقط شده است.

2.ساخت (خ ل).

3.ظاهرا شرح الكافي ملاخليل مقصود است كه نام آن الشافى و به زبان عربى است و شرح فارسى او بر الكافي، صافى نام دارد.

صفحه از 160