شرح حديث بيضه - صفحه 154

و شيخ سعيد شهيد محمّد بن مكى اعلى اللّه درجته كه سرآمد فقهاى شيعه است در تحقيق مطالب و تتبّع اقوال و مذاهب در كتاب ذكرى الشيعة مى فرمايد كه دلالت مى كند قرآن عزيز به سبب قول حق تعالى كه فرموده «وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ يُقْتَلُ فى سَبيلِ اللّه أمْواتٌ بَلْ أحْياءٌ» ؛ ۱ و قول كريم جلّ شأنه كه فرموده «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللّه أمْواتا بَلْ أحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» ؛ ۲ و غير اينها از آيات كريمه بر بقاى نفس بعد از موت بنا بر تجرّد آن ؛ و به اين اعتقادند بسيارى از اصحاب و از مسلمانان ، ۳ پس چگونه احتمال توان داد كه امرى كه مسلم اهل اسلام باشد بر امثال اين علماء متتبع مخفى ماند.
و پر ظاهر است كه جمعى كه به درجه بلند شهادت مى رسند به اعتبار رسوخ در دين ، توهّم ترك احتياط و عدم مبالات درباره ايشان نمى شود. و غرض ما اين نيست كه قول به تجرّد نفس ناطقه حقّ است ، بلكه مراد اين است كه آنچه اين فاضل دعوى نموده كه جسمانى بودن مسلّم اهل اسلام است حق نيست.
پنجم : اين كه نقض اجمالى كه گفته صورت ندارد ، زيرا كه ايشان مى گويند كه مدرك در احساس باصره نفس مجرّده است نه قوّت جسمانيه. و تصريحات ايشان بر اين زياده از آن است كه توان شمرد ، پس چون دعوى توان نمود كه فساد تالى ظاهر است.
و اگر كسى گويد كه ارسطو در رؤيت قايل شده به انطباع ، پس مدرك را آلت جسمانيّه مى داند.
مى گوييم كه ارسطو انطباع را آلت ادراك نفس مى داند نه اين كه مدرك را قوت باصره داند ، و اين ظاهر است.
بلى منع مقدّمات اين دليل و ايراد سند كه نقض تفصيلى باشد ۴ ممكن است و اين حرفى ديگر است.

1.بقره (۲): ۱۵۴.

2.آل عمران (۳): ۱۶۹.

3.مقصود اهل تسنن باشند. در مقابل اصحاب كه منظور علماى شيعه است.

4.نقص اجمالى و تفصيلى و منع و سند از اصطلاحات علم مناظره است.

صفحه از 160