ذات افعال از جناب الهى است ؛ امّا نسبت به بندگان يا طاعت است يا معصيت ، مثلاً مى گويند كه نماز كردن و قمار باختن ، هر دو شريك اند در اينكه حركتى و كارى اند ؛ امّا يكى نماز كردن است و ديگرى قمار باختن و اصل حركت به قدرت خداست ، و ليكن صفت آن به قدرتِ بنده است .
و بطلان اين مذهب نيز عقلاً و نقلاً بر نهجى است كه مذكور شد و اين مذهب ، بى كم و زياد با مذهب جهيميّه ، جبريّه و اشعريّه ، يكى است ؛ براى اينكه اصل افعال را از خدا مى دانند و به اضافه به بنده با وجود اينكه معتقد آن اند كه بنده ، في الحقيقه فعلى نكرده ، مى گويند طاعت يا معصيت است .
پنجم ، مذهب ابو اسحاق ۱ است و او مدّعى است كه خدا و بنده را در كارها از خير و شر ، دو قدرت است . كه هر دو اثرِ در آنها مى كنند ؛ مثلاً مى گويند كه قدرت خداى عزّوجلّ با قدرت شراب خوار با هم برآمده ، يكى شدند و شراب را بدين شراب خوار آورده از گلوى او فرو بردند و اين مذهب نيز با مذاهب سابقه ، يكى است كه به عبارت ديگر ايراد شده است . براى اينكه مى گويند معصيت را قدرت خداى تعالى شريك شد با قدرت گناهكار تا به عمل آمد و اگر نه ، گناهكار ، گناه نمى توانست كرد . پس در اين صورت خداى تعالى ، فى الحقيقه گناه را معمول كرده و با وجود اين ، عقاب مى نمايد بنده را بر فعلى كه خود نموده و بطلان اين نيز از ادلّه بطلان مذاهب سابقه ، معلوم مى شود .
ششم ، مذهب معتزله است و اكثر ايشان مى گويند كه بنده در كارى كه مى كند ،
1.براى شناخت مذهب وى رجوع شود به : كشف المراد ، الحلّى ، ص ۲۴۰ ؛ قواعد العقائد ، خواجه نصيرالدين طوسى ، ص ۷۵ . ابو اسحاق ابراهيم بن محمّد بن ابراهيم بن مهران الاسفراينى ، ملقب به ركن الدين ، فقيه شافعى و متكلّم اصولى بوده است . مردم نيشابور از او كلام و اصول فرا گرفته اند و مردم عراق و خراسان به علم او اعتراف دارند و از جمله مصنّفاتش «الجامع الجلى في أصول الدين والردّ على الملحدين» در پنج جلد است . او در عاشوراى سال ۴۱۸ق ، از دنيا رفت و در اسفراين دفن شد . (وفيات الأعيان ، ابن خلّكان ، ج ۱ ، ص ۲۸ ؛ سير أعلام النبلاء ، شمس الدين الذهبى ، ج ۱۷ ، ص ۳۵۳).