شرح حديث «أنا اللّه‏ الّذي لا إله إلّا أنا ...» - صفحه 417

تا آخر ابيات ۱ .
و اين حديث از ابن عباس نيز روايت شده و شيخ طبرسى رحمه الله روايت نموده از على بن محمّد عسكرى و در بعضى از سير و تواريخ نيز روايت شده كه آن مرد گفت : «پس چيست قضا و قدرى كه ذكر فرمودى ؟» حضرت عليه السلام فرمود كه: امر به طاعت و نهى از معصيت و تمكين از فعل حسنه و معونت به نزديكى به سوى او و خذلان براى كسى كه نافرمانى او كرده و وعد و وعيد. همين است قضاى خداى تعالى در افعال ما و قدر او براى اعمال ما .
پس شيخ گفت : فرّجك اللّه كه فرج دادى مرا يا امير المؤمنين ۲ ! .
و خوب تشبيه نموده اند حكايت افعال عباد و روابط آنها را به جناب كبريايى الهى ؛ شخصى كه بازى را تربيت مى كند و به طليه عادت مى دهد ، وقتى كه آن باز را پرانيد ، ظاهر است كه قدرت پرواز دارد . وقتى كه باز عود به طليه مى نمايد ، آيا به اختيار خود نبوده يا ملجأ به آن بوده است و نيز ظاهر است كه آمدن به طليه به عنوان الجا و اضطرار نيست ؛ بلكه به اختيار خود است . نهايت آنچه در رسانيدن آن باز شده و او را معتاد و مأنوس به آن طليه كرده ، في الجمله نه به عنوان اضطرار ، بلكه به عنوان اختيار مدخلى در عود باز به طليه دارد و في الجمله نموده و نمونه از نسبت افعال عباد و ربط آنها به آن جناب بارى ـ جلّ ذكره الأعلى ـ از تصوير اين معانى ، تصوّر و توهّم مى توان كرد و بحمد اللّه تعالى، بعد از تعقّل و ادراك مراتب مذكوره ، ارباب انصاف را مجال ريبى در مذهب حقّ نمى تواند بود ؛ چه ، جاى آنكه تتبّع اخبار و احاديث متداوله در ميان شيعه و مطالعه كتب مبسوطه فضلاى طايفه حقّه كرده شود و چون از تمهيد مقدمات مذكوره ، حقيقت مذهب حقّ و بطلان رويّت باطله معلوم شود . حال به عرض مى رساند كه معنى حديث مذكور ، اين است كه حقّ تعالى ـ جلّت آلائه ـ مى فرمايد كه : «خلق كردم خير را و جارى كردم آن را در دست هركه دوست داشتم او

1.التوحيد، صدوق ، ص ۳۸۰ .

2.الاحتجاج، طبرسى ، ص ۲۰۸ و ۲۰۹ .

صفحه از 418