شرح حديث «ستّة أشياء ليس للعباد فيها صنع» - صفحه 562

يا بر سبيل وجوب عَلَى اختلاف القولين ، بعيد خواهد بود ؛ چه فايده بر نفى تأثير به اين معنى مترتّب نمى شود و اكثر افعال اختياريّه كه آن را افعال توليدى نامند ۱ ، مانند زراعت و باغبانى ، همين حكم دارد و آنچه مقدور عباد است جز از افشاندن تخم و بعضى از مقدّمات و توابع آن نيست و رويانيدن زرع و بستن دانه و بروز شكوفه و حصول ميوه كار خداست و كسى نمى گويد كه عباد را در آن مدخلى نيست .
و حصر ۲ شش چيز ، وجهى و نكته ظاهرى ندارد ، مگر آنكه غرض خفى كه از نظر ما پوشيده باشد متعلّق به تخصيص اين اشيا به ذكر و بيان بوده باشد و حصر مقصود نيفتاده باشد و هر چند اين قسم چيزها را در عُرف نگويند كه مقدور و مصنوع عباد نيست ، امّا چون قدرت و تأثير عباد به او بر سبيل مباشرت متعلّق نيست ، ممكن است كه غرضى به بيان اين حال متعلّق بوده باشد ، وليكن اين معنى را در اخبار ديگر كه در اين باب نقل كرده جارى نمى توان كرد ؛ چه اكثر اخبار دالّ بر اين است كه چون آن فعل عبد نيست ، خدا تكليف به آن نكرده و فعل عبد نبودن به اين معنى موجب آن نيست كه تكليف به او متعلّق نشود و اكثر چيزها كه تكليف به او متعلّق است از اين قبيل است ، مانند قتل كفّار كه بعد از استعمال آلات و احداث ضرب و جرح ، خدا او را مى ميراند و مع ذلك تكليف به قتل كفّار شده و عقاب بر ترك آن مترتّب مى شود .
و بعضى را اعتقاد اين است كه معارف الهى همه ضرورى است و خدا آدمى را آفريده و خداشناسى را در دل او مفطور ساخته ، همگى خدا را مى شناسند و بعضى اين سخن را در توحيد و صفات ثبوتى و سلبى نيز مى گويند .
و به اعتقاد فرقه اوّلى ، هر كس منكر خداست ، به زبان منكر است ، نه به دل ، بلكه در دل اقرار به آن دارد و خدا كسى را تكليف به تحصيل معرفت خود نكرده ، بلكه آن علم را در ايشان بى تكليف آفريده ، همه ايشان اضطراراً عالم به خدا هستند و بر تقدير ثانى ، عالم به توحيد و نفى صفات زايده و تجرّد او از توابع جسمانيّه و مكان و شبه آن نيز هستند .

1.ب : مى نامند .

2.ب : + در آن .

صفحه از 570