شرح حديث "حلال محمّد حلال إلى يوم القيامة" - صفحه 592

يعنى : به درستى كه از براى ماست با هر دوستى گوش شنوا و زبانى گويا ، پس معلوم شد كه ايشان گوش شنوا و زبان گوياى دوستان خود هستند و تعجّبى نيست و حال آنكه خداوند ـ جَلَّ شأنُه ـ در حديث قدسى مى فرمايد در الكافي : إنّما يتقرّب إليّ العبد بالنوافل حتّى اُحبّه ، فإذا أحببته كنتُ سمعه الذي يسمع به ، و بصره الذي يبصر به ، و يده التي يبطش بها۱ ؛ يعنى : نزديك شود بنده به من به واسطه نافله گذاردن ، تا آنكه او را دوست دارم ، پس چون او را دوست داشتم ، من مى شوم گوش شنواى او و چشم بيناى او و دست تواناى او .
خلاصه آنكه دل مؤمن در دست خداست و هر طورى كه مى خواهد او را هدايت بر منافع و مضارّ او مى كند به واسطه امام عليه السلام و اگر ممكن شد كه صلاح شخص واحد تغيير كند و از فتواى اوّل خود برگردد و به خلاف آن فتوا دهد معلوم است كه در عصرهاى عديده و اشخاص عديده ، البتّه صلاح خلق بيشتر تغيير خواهد كرد و از همين راه است كه تقليد ميّت جايز نيست ؛ چرا كه اخبارى كه مصلحت او و مقلّدين او بود ، به نظر او قوى آمده بود ، بعد چون از دنيا رفت و صلاح عالم تغيير كرد كه او از دنيا رفت ، عالمى زنده ضرور است كه رجوع به اخبار كند و هر حديث كه صلاح او و مقلّدين او در آن است ، به نظر او قوّت گيرد ، تا عمل به آن كنند .
و لكن جميع آنچه در اختلاف عرض شد ، در فروع دين و اموراتى كه صلاح و فساد عامّه خلق به آن نيّت بود ، به طورى كه اشاره شد ، امّا در اصول دين و در امور فروع كه صلاح و فساد عامّه خلق در آنهاست ، آنجاها محلّ اختلاف نيست و اگر دو نفر اختلاف كردند ، البتّه يكى از آنها يا هر دوى آنها بر باطل خواهند بود ، مثل حرمت شراب و زنا و لواط و امثال اينها و همچنين نه هر كس در محلّ اختلاف هم چيزى گفت ، از القاى روح القدس است ، پس بسا گويندگان كه از زبان

1.مشارق أنوار اليقين ، ص ۲۲۵ ؛ مفتاح الفلاح ، ص ۲۸۸ ؛ صحيح البخاري ، ج ۷ ، ص ۱۹۰ ؛ السنن الكبرى ، ج ۳ ، ص ۳۴۶ .

صفحه از 594