كشف الكنوز في الاستكشاف عن الرموز - صفحه 26

و معاونت برّ و ارتكاب خيرات و دستگيرى زيردستان ؛

اى كه دستت مى رسد كارى بكنپيش ازان كز تو نيايد هيچ كار
۱
و به مجاهدات تخليه اخلاق ذميمه و صفات رذيله شيطانيّه .

خلوت دل نيست جاى صحبت اغيار چو ديو در رود و فرشته درآيد
بده ساقيا جام از دستيمكه با رستم نفس در كشتيم
و به مكاسبات تحليه اخلاق حميده ، و به كسب صفات مرضيّه ؛

رضا بداده بده وز جبين گره بگشاكه فكر هيچ مهندس چنين گره نگشاد
و به تكذيب عقايد باطله مخالفه با شريعت غرّاى نبويّه ـ على صادعها ألف سلام و تحيّة ـ و تصديق به حقايق ايمانيّه ، شايد خود را از نيّت ضلال و ناويه نكبت و وبال بيرون آورده ، به مضمون : «المَيسورُ لا يسقط بالمَعسور» و إنّ ما لا يُدركُ كلُّه لا يُتركُ كلّه ، ۲ برخى از گندهاى سيّئات و ذمايم اخلاق و معتقدات ، از پاى طاير نفس باز نموده ، اميد چنانكه حضرت كريم وفىّ سريع الوفا وعده فرموده كه : «هر كه يك قدم به من نزديك شود ، من ده قدم به او نزديك خواهم شد» ۳ ؛

به علاوه قرب يك قدم زمامى كند پاى تو ده قدم
پر و بال قرب عطا فرموده ، به متابعت و همراهى قافله سالاران ، پيمايندگان طريق وطن ؛

اين وطن مصر و عراق و شام نيستاين وطن شهريست كان را نام نيست۴
و به همبازى طائران آشيان اصلى پرواز نموده؛
تو را به گنگره عرش مى زنند صفيرندانمت كه بدين دامگه چه افتاده است
خود را از مهلكه نقصان و جهل كه سبب بُعد از حقّ و مقصد حقيقى است بيرون برده ؛

در خرقه چو آتش زدى اى عارف سالكجهدى كن و سر حلقه رندان جهان باش
به وادى امن و قرب حقيقى كه عالم مسبّب از كردار صواب و ادراك حقايق و فعليّت كمالات و تخلّق به أخلاق اللّه است ، به بركت پيشروان و به امداد از باطن بزرگواران رسيده باشيم ؛

ما بدان مقصد عالى نتوانيم رسيدهم مگر پيش نهد لطف شما گامى چند
تو همراهى كن اى خضر پى خجسته كه منپياده مى روم و همرهان سوارانند
و ذات حقّ چنانكه گذشت ، وجود صرف و بحت است كه در آن مرتبه بى همه است ؛ كان اللّه و لم يكن معه شى ء ۵ و ۶ نقل است كه سؤال كردند از امام جعفر صادق عليه السلام از اين حديث ، فرمودند : الآن كما كان۷ .
و بعضى گويند كه : اين سؤال و جواب از جنيد اتّفاق افتاده .
و در مرتبه واحديّت با همه ، يعنى با علم به همه «وَ هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ»۸ و عكس و پرتو آن ذات اقدس كه در لسان احاديث مسمّى است به مشيّت ؛ خلق اللّه خلق الأشياء بالمشيّة والمشية بنفسها۹
و در لسان قرآن به ماء الحياة : «وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَآءِ كُلَّ شَىْ ءٍ حَىٍّ»۱۰ و در لسان حكما به وجود منبسط و در لسان عرفا به نفس رحمانى و فيضمقدّس والذات هو الأقدس و به حقيقت محمّديّه و غير ذلك ، او هم نيز مثل اصل كلّ است در وحدتش ؛ و الّا تركيب در جاعل و فاعل تعالى لازم مى آيد .

1.در حاشيه نسخه : خوشا آنان كه اللّه يارشان بى كه حمد وقُل هواللّه كارشان بى خوشا آنان كه دائم در نمازندبهشت جاودان بازارشان بى

2.عوالي اللئالي ، ج ۴ ، ص ۵۸ ، ح ۲۰۷ .

3.حديث چنين است : «من تَقَدّم إليّ شبرا تقدّمتُ منهُ ذراعا»، الرسائل العشر ، ابن فهد حلّى ، ص ۴۱۶ .

4.در حاشيه نسخه : به هر جاى كه جانان من آنجاستتنم اينجا ولى جان من آنجاست

5.در حاشيه نسخه : عكس روى تو در آيينه جام افتادعارف از خنده مى در طمع خام افتاد

6.ن.ك : بحارالأنوار ، ج ۵۴ ، ص ۲۳۴ .

7.ن.ك : التوحيد ، ص ۱۷۹ ، ح ۱۲ ؛ بحارالأنوار ، ج ۳ ، ص ۳۲۷ .

8.حديد (۵۷) : ۴ .

9.التوحيد ، ص ۱۴۷ ، ح ۱۹ و ص ۳۳۹ ، ح ۸ (با اختلاف اندك در هر دو مورد) .

10.انبياء (۲۱) : ۳۰ .

صفحه از 44