كشف الكنوز في الاستكشاف عن الرموز - صفحه 38

فرمود : «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ»۱ . يعنى : بخوانيد در انجام مطالب و برآوردن حاجات ، مرا ، تا اجابت كنم از براى شما.

تو با خداى خود انداز كار و دل خوش داركه رحم اگر نكند مدّعى خدا بكند
قوله : فمن ذّا الذي أمّلني لنوائبه فقطعته دونَها .
يعنى : كيست آن چنان كسى كه آمد به نزد من و به درِ خانه من آمد از براى دفع محن و صوادم و مهنِ وارده بر او ، پس قطع كرده باشم من او را در نزد آن بلايا و دفع بلايا از او نكرده باشم؟! و كسى نيست كه به من پناه آورده باشد و من او را پناه نداده باشم ، پس اگر ديده شود كه كسى ملتجى به خداى تعالى شده و جناب اقدس الهى ، دفع بلا از او ننموده ، جزم بايست نمود كه او در دل ، پناه به خدا نياورده بود مگر به ظاهر و لسان و در حقيقت و در قلب ، توجّه التجايش به احدى از مخلوقين بوده است و يا اينكه در مقابل اضعاف آنچه وارد شده برو ، تلافى در عاجل و يا آجل مى نمايد .
و استفهام در اين كلام ، مثل سابق حقيقى نيست ، بلكه انكارى است و به صورت استفهام درآورده اند از براى بيّنه برين كه با راست گفتارى و درست كردارى و دروغ و لغو مرتكب نشدن من [را] و با احاطه علم من به هر شى ء ، حتّى به التجاى عبد و قدرت تامّه عامّه من بر هر شى ء و از اين جمله دفع بليّه عبد است و با نبودن بخل و فتنه در من ، البتّه نيست جاى جزم به جزم نمودن ايشان ، به قطع كردن من آرزوهاى مردم را ، چنانكه بعضى عباد جزم مى كنند و متوسّل به غير من مى شوند ، بلكه منتها جاى شكّ است در جزم و اعتقاد بدِ ايشان و قابل استفهام باشد.
قوله : و من ذا الذي رجاني لعظمتي فقطعت رجائه.
يعنى : كيست آن چنان كسى كه اميدوار باشد از من و چشم به راه عنايت و فيض و انعام من داشته باشد از جهت بزرگوارى من ، پس ببرّم آرزوى او را از من؟!
و استفهام از براى انكار است ، يعنى : نيستم من قاطع اميدهاى مردم و تصوير كلام

1.غافر(۴۰) : ۶۰ .

صفحه از 44