شرح حديث "ما تردّدت في شيءٍ كتردّدي في قبض روح عبدي المؤمن" - صفحه 142

اللهم صلّ على محمد وآل محمد اللهم إنّ رسولك الصادق الأمين قال إنّك قلت: ما تردّدت فى شى ء أنا فاعله كتردّدى فى قبض روح عبدى المؤمن يكره الموت وأكره مسائته. ۱
و اصل اشكال در نسبت دادن تردّد است - كه از صفات مخلوقات است - به خداوند (جلّ جلاله) و تحقيق مقصود، موقوف است بر بيان پنج مطلب:
اوّل: علت نسبت دادن تردّد است به خداوند (جلّ شأنه).
دوّم: عيب نسبت دادن تردّد است به جناب اقدس او.
سوّم: رفع اين عيب است به نوعى كه اشكالى باقى نماند.
چهارم: بيان اسباب تردّد مؤمن است.
پنجم: بيان اسباب رفع تردّد است از مؤمن.
مطلب اوّل: علت نسبت دادن تردّد به جناب اقدس الهى، اين است كه در آن وقت كه حكمت بالغه الهيّه اقتضاء قبض روح بنده مؤمن كند، لابدّ بايد قبض روح او شود؛ چنانچه در فرمان قضاء جريان خود مى فرمايد:
«فَإِذَا جَآءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ» . ۲
و از آنجا كه مؤمن اكراه دارد موت را و خداوند اكراه دارد از ورود مكروه مؤمن بر او، شبهه اى نيست كه جمع در ميانه اين دو امر، مثل دوران بين محذورين است كه موجب تردّد است.
مطلب دوّم: عيب نسبت دادن تردّد به خداوند (جلّ شأنه العالى) اين است كه تردّد موجب تخيّر و تغيّر است و اين از صفات حوادث و مخلوقات است و ريبى و اشكالى نيست كه اتّصاف ذات اقدس غنىّ بالذات لايزال لايتبدّل ولايتغيّر به صفات حوادث كه مبتلا به زوال و تغيّرند، محال است؛ چنانچه در محل خود براهين عقليه

1.همان، ج۸۶ ، ص۷، ح۷ (به نقل از فلاح السائل)؛ مستدرك الوسائل، ج۵، ص۷۶، ح۵۳۹۰.

2.اعراف (۷): ۳۴.

صفحه از 152