شرح حديث "ما تردّدت في شيءٍ كتردّدي في قبض روح عبدي المؤمن" - صفحه 144

ميفرمايد تا ظاهرشود سعادت او؛ و مايل به ادبار را ادبار عطا ميفرمايد تا ظاهرشود شقاوت او؛ چنانچه در حديث قدسى مى فرمايد كه: طوبى لعبد أجريت بيده الخير وويل لعبد أجريت بيده الشرّ. ۱ و از براى شخص مردّد، تردّد خلق مى فرمايد تا واضح شود كه شكّاك و مردّد است.
پس چنانچه فعل عبد موصوف مى شود به اقبال و ادبار و تردّد، مشيّت اللّه هم كه موجد آنهاست، بالعرض موصوف مى شود به صفات مفعولش. چنانچه مى گويى «مشيّت امكانيه» از بابت اينكه خلق امكان كرده، و «مشيّت كونيّه» به علّت آنكه خلق كون فرموده. پس امكانيه و كونيّه، اوّلا و بالذّات صفت مفعول اند و ثانيا و بالعرض صفت فعل اند. مثل آنكه در علم نحو مى گويند كه «زيد ابوه عالم». موصوف به علم، ابوه است اوّلا و بالذّات و زيد است ثانيا و بالعرض؛ پس در حديث مذكور، تردّد صفت فعل مؤمن است اوّلا و بالذّات و صفت فعل اللّه است ثانيا و بالعرض.
پس حديث از براى بيان شدّت احوال سكرات و نزول موت است كه چنان شديد و سخت است كه شخص مؤمن با آن كمال ايمان و شدّت شوقش به سوى جوار رحمت الهى و فائض گرديدنش به فيوضات نامتناهيه الهيه، چنان شدّت فوت او را خائف مى گرداند كه مردّد مى شود در ميانه وصل به رحمت نامتناهيه و كشيدن سختى موت، يا ترك وصل و نچشيدن بدن زهر موت [را ]. پس به حدّى مردّد مى شود كه ترديدش سرايت مى كند به فعل اللّه كه موجد ترديد اوست.
پس بنابراين معنى نيز حديث مجاز و از براى مبالغه است و اشكالى نيست؛ زيرا كه اتّصاف فعل اللّه به ترديد، ثانيا و بالعرض مضرّ نيست. بلى اگر اوّلا و بالذّات مى بود، مشكل بود واللّه العالم.
سوّم آنكه ترديد، صفت فعل مؤمن است و سرايت به فعل اللّه نمى كند، حتّى ثانيا و بالعرض؛ و علت نسبت دادن خداوند تردّد را به خود، اين است كه فعل مؤمن را

1.الجواهر السنيّة فى الأحاديث القدسيّة، ص۴۳.

صفحه از 152