شد؛ والاّ واحسرتا كه زياده شد [و ]وامحنتا كه براى عدوّ نفهم بهانه شد. حسبنا اللّه ونعم الوكيل نعم المولى ونعم النصير.
تنبيه آخر: از آنچه گفته شد، ظاهر شد سرّ نسبت دادن بداء به خداوند (جلّ جلاله). چنانچه در حديث مى فرمايد كه «وإن من شى ء إلاّ وللّه فيه البداء» ۱ و در حديث ديگر مى فرمايد «وما عبداللّه بشى ء مثل الإقرار بالبداء» ۲ و در زيارت حضرت موسى بن جعفر عليه السلام مى فرمايد كه «السلام عليك يا من بدا اللّه فى شأنه» ۳
و امثال آنها.
و توضيح اين مطلب اينكه: علوم ملكيّه الهيه كه در لوح محفوظ و لوح محو و اثبات و الواح سماويّه و مبادى عاليات و صدور كاملين از انبياء و اوصياء و ملائكه مقرّبين و كتب سماويّه و عرصه ايجاد و غير آنها كه همه آنها كتب الهيّه اند و يك معنى باطنى «وَ عِندَنَا كِتَـبٌ حَفِيظُ»۴ اند و يك معنى «عِندَ رَبِّى فِى كِتَـبٍ لَا يَضِلُّ رَبِّى وَ لَا يَنسَى»۵ و امثال آنها مى باشند.
جميع احكام و اوامر و نواهى تشريعيه و تكوينيه در آنها احكام اللّه است به همان معنى كه گفته شد. پس همچنانكه اگر در آنها تردّد به هم رسد، آن را تردّد الهى نام مى گذارند و همچنين هرگاه در آنها به جهت اختيارات عباد و مخلوقات و حكم و مصالح الهيّه ملكيّه و ملكوتيّه بدائى حاصل شود (يعنى اظهار ما لم يظهر شود كه اين معنى بداء است نه پشيمانى، چنانچه بعضى گمان باطل كرده اند) آن را بداء الهى نام مى نهند، به همان نحو كه گفته شد؛ والعاقل يكفيه الإشارة ومن اللّه الهداية؛ و از براى تفصيل اين مسئله، مقامى ديگر بايد نه اين رساله مختصره؛ وكفت الإشارة لأهل البستان.
مطلب چهارم كه بيان اسباب تردّد مؤمن است، پس آن به اختلاف مراتب ايمان و
1.التّوحيد، ص۳۳۴ - ۳۳۵، ح۹؛ با اندك تفاوتى.
2.التوحيد، ص۳۳۲؛ بحارالأنوار، ج۴، ص۱۰۷، ح۱۹؛ الكافي، ج۱، ص۱۴۶ (در اين مصادر واژه اقرار نقل شده است).
3.كامل الزّيارات، ص۳۰۱ ـ ۳۰۲.
4.ق (۵۰): ۴.
5.طه (۲۰): ۵۲.