- هو ما لا يعلم المراد به الا بقرينة و دلالة و لو بسبب احتمال الوجهين. ۱
- ما هو کان للفظ معني غير راجح. ۲
- حديثي است که در مفاد و معناي آن دو احتمال مساوي داده ميشود. ۳
3. حديث مشکل:
- هو ما اشتمل علي الفاظ صعبة لا يعرف معانيها الا الماهرون، او مطالب الغامضة لايفهمها الا العارفون. ۴
2. روايات جواز تأويل
روايات قابل توجهي در منابع حديثي به چشم ميخورد که از آنها ميتوان به عنوان مؤيدي براي تأويل استفاده کرد. در اينجا به تعدادي از آنها اشاره ميشود:
در رواياتي بر فهم درست روايات تأکيد است:
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عليه السلام: يا بُنَي اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَي قَدْرِ رِوَايتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِي الدِّرَايةُ لِلرِّوَايةِ وَ بِالدِّرَاياتِ لِلرِّوَاياتِ يعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَي أَقْصَي دَرَجَاتِ الْإِيمَانِ، إِنِّي نَظَرْتُ فِي كِتَابٍ لِعَلِي عليه السلام فَوَجَدْتُ فِي الْكِتَابِ أَنَّ قِيمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ إِنَّ الله تَبَارَک وَ تَعَالَي يحَاسِبُ النَّاسَ عَلَي قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِي دَارِ الدُّنْيا؛ 5
ابوجعفرباقر عليه السلام گفت: پسرم، مقام ومنزلت شيعيان را ازاندازه نقل احاديث وشناختيكه (در باره مفاهيم و معارف حديثي) دارند بشناس؛ زيرا كه شناخت و معرفت، در حقيقت، همان درک آگاهانه (علوم و مفاهيم) حديث است. و با همين درک آگاهانه محتواي احاديث است كه مؤمن به بالاترين پايه هاي ايمان (شناخت اعتقادي و عملي) مي رسد. من در نامه اي از علي عليه السلام به اين نوشته برخوردم: ارزش و ارج هر كس معرفت اوست. خداي متعال مردمان را به ميزان خردي كه در دار دنيا به ايشان ارزاني داشته است حسابرسي مي كند. وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام :عَلَيكُمْ بِالدِّرَاياتِ لا بِالرِّوَاياتِ؛ 6
امير مؤمنان عليه السلام فرمود: بر شما باد به گفتارهاي سنجيده با خرد، نه بهر چه روايت
1.لب اللباب (ميراث حديث شيعه، دفتر دوم)، ص۴۵۴.
2.مقباس الهداية، ج۱، ص۲۸۴.
3.دراية الحديث، ج۲، ص۷۳.
4.لب اللباب (ميراث حديث شيعه، دفتر دوم)، ص۴۵۴؛ مقباس الهداية، ج۱، ص۳۱۶.
5.معاني الأخبار، ص ۲.
6.بحار الأنوار، ج ۲، ص۲۰۷.