درنگی در تأويل روايات - صفحه 187

ذخيره كردم. ۱
در روايتي از امام صادق عليه السلام‌ پرسيده شد: چرا زناكار را كافر نمي‌نامي، ولي تارک نماز را كافر مي‌نامي؟ حضرت فرمود:
شخصي كه زنا يا لواط و امثال اين اعمال قيبح را مرتكب شود، تنها به علت آن كه شهوت عظيمي بر او غلبه كرده است، گويي كر و كور مي‌شود؛ اما كسي كه نماز را ترک كند، شهوتي بر او غلبه نمي‌كند، بلكه به علت خفيف و كوچک شمردن نماز، آن را به جاي نمي‌آورد.
مجلسي اين حديث را با احاديث صحيح ديگر و اجماع مسلمين كه تارک نماز را فاسق مي‌داند نه كافر،‌ در تعارض مي‌داند. بنا بر اين، براي حل اين تعارض، روايت را اين چنين تأويل مي‌كند كه نماز در نظر او كوچک و كم اهميت باشد و ترک آن را حلال شمرد. بنا بر اين، چون ترک نماز را حلال مي‌داند، به منزله كافر است نه فاسق. ۲
ابوبصير از امام صادق عليه السلام سؤال كرد: چه زكاتي بر امام واجب است؟ حضرت فرمود:
نمي‌داني جميع دنيا از امام است و حق سبحانه و تعالي اين رتبه را از جهت آنها مقرر فرموده است. بدان كه امام شبي به روز نمي‌آورد كه حق سبحانه و تعالي را در گردن او حقي باشد كه از او سؤال كند چرا اين را نكردي.
مجلسي مي‌گويد:
اين حديث، به حسب ظاهر، با ظاهر آيات و اخبار مخالفت دارد؛‌ بنا بر اين، اين حديث را اين چنين تأويل مي‌كنيم؛‌ امام حجة‌ الله است و هر چه مي‌كند، خوب مي‌كند؛ اگر زكات بر او واجب شود، مي‌دهد و آنها به حسب واقع مالي جمع نمي‌كنند كه زكاتش را بدهند؛‌ مزارعي كه داشتند، وقف كردند. ۳

ج. تأويل بطني

آنچه تاکنون ذکر شد، تأويل‌هايي بود که مورد اتفاق بيشتر حديث پژوهان است و کمتر کسي در مخالف با اين گونه تأويل‌ها سخن رانده است؛ حتي آنهايي که جمود بر روايات دارند، استفاده از قواعد ادبي در فهم روايات را نفي نمي‌کنند، اما آنچه معرکه آراي بحث تأويل است، آنجاست که کسي بخواهد از بطن روايات سخن بگويد و با استفاده از آموزه‌هاي عقلي و يا کشف و شهود عرفاني روايات را به گونه‌اي که مقتضاي ظاهر لفظ نيست، معنا کند.
در اين گونه از تأويل است که موافقت و مخالف رخ نمايانده و برخي درصدد نفي آن برآمده‌اند و برخي در آن به افراط گراييده‌اند. دسته‌اي نيز طريق ميانه پيش گرفته و در جايي که سخن اقتضا داشته،

1.۱ . همان، ج ۳، ص ۷۸.

2.۱ . همان، ج ۳، ص ۷۴.

3.۱ . همان، ج ۵، ص ۵۵۳.

صفحه از 203