چنان که به آن اشاره خواهد شد ـ در مذمت تأويلگران سخن راندهاند.
تأويل روايات پيشينهاي به درازاي تاريخ صدور روايات از معصومان عليهم السلام دارد و چنان که در برخي از مجامع روايي آمده است، گاهي خود امامان عليهم السلام مثلاً به بيان معناي فرمايشي از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله پرداختهاند، اما به گونه ظاهر، شايد ملاصدرا را بتوان برجستهساز تأويل روايات دانست. علامه شعراني مينويسد:
مردم قبل از صدرالمتألهين بيشتر گمان ميکردند که سخنان ائمه عليهم السلام خطابي و مناسب فهم عامه مردم است، ولي از زماني که ملاصدرا احاديث اصول عقايد را شرح کرد، ثابت شد که تمام سخنان آنان برهاني و مبني بر دقايق علم توحيد است. ۱
ملاصدرا ، با صراحت تمام «زبان تأويل» را پذيرفته و آن را به همه امور، بويژه آيات قرآني تعميم داده است. وي با شيوه تأويل به تلفيق عقل و نقل توفيق يافته، به گونهاي که بيشتر نوشتههاي فلسفي او مشحون از آيات قرآني و روايات معصومان عليهم السلام بوده و تمام آثار ديني او، بويژه تفسير او بر قرآن و شرح اصول الکافي سرشار از تأويلات عرفاني و فلسفي است.
ملاصدرا معتقد است، جمود بر ظواهر و توقف در مرحله حس و خيال راه وصول به عوالم بالاتر و معاني والاتر را مسدود ميکند. وي بر همين اساس، از کساني که تنها بر ظاهر قرآن و سخنان معصومان اصرار ميورزند، شکايت نموده و ميگويد:
من در اين زمان در ميان جماعتي گرفتار شدهام که هرگونه تأويل و ژرف انديشي در متون ديني را بدعت در دين ميشمارند و در مرتبه جسم و امور جسماني متوقف شده و از علوم الهي و معنوي و اسرار رباني -که به وسيله پيامبران بر مردم نازل شد ـ دوري ميگزينند. ۲
امام خميني رحمه الله نيز کلامي هم سنخ سخن ملاصدرا دارد. او ميگويد:
آري، آنهايي كه چون نويسنده بيچاره از همه جا بي خبر دلشان زنده به حيات معرفت و محبّت الهيه نيست، مردگاني اند كه غلاف بدنْ قبور پوسيده آنهاست، و اين غبار تن و تنگناي بدنِ مظلمْ آنها را از همه عوالم نور و نور علي نور محجوب نموده: وَ مَنْ لَمْ يجْعَلِ الله لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نور. اين طايفه هر چه حديث و قرآن از محبّت و عشق الهي و حبّ لقا و انقطاع به حق بر آنها فرو خوانند، به تأويل و توجيه آن پردازند و مطابق آراي خود تفسير كنند. آن همه آيات لقاء و حبّ الله را به لقاي درختهاي بهشتي و زنهاي خوشگل توجيه نمايند. نمي دانم اين گروه با فقرات مناجات شعبانيه چه مي كنند كه عرض مي كنند: الهي، هَبْ لي كَمالَ الانقِطاعِ الَيكَ، وَ انِرْ ابْصارَ قُلوبِنا بِضِياءِ نَظَرِها الَيکََ حَتّي تَخْرِقَ ابْصارُ القلُوبِ حُجُبَ النُّور فَتَصِلَ الي مَعدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصيرَ ارواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِكَ. الهي، وَ اجْعَلْني مِمّنْ نادَيتَهُ فَاجابَكَ،
1.شرح الکافي، ملاصالح، ج ۲، ص ۲۸۴.
2.شرح اصول الکافي، ج ۱، ص ۱۶۹.