ميگردد و به منزله «رأس» تلقي گرديده است.
سپس در توضيح «فجمع بها عقولهم» ميگويد:
يعني خداوند به واسطه يک ملک قدسي و جوهر عقلي، عقول انسانها را از جهت تعليم و الهام سامان ميبخشد، زيرا عقول انساني در اوايل، گرفتار در بدن و امور حسي و اميال و شهوات و اوهام است، سپس با ارتقاي وجودي که پيدا ميکند و از عالم حس حرکت کرده و وارد عوالم بالاتر ميشود، در اين صورت، به حقيقت خود پي برده و عقل او به خاطر علم و حال کامل ميگردد. لازمه اين تکامل وجودي آن است که از مقام تفرقه جدا شده و به مقام جمعيت و وحدت باز ميگردد و به تعبير ديگر، از موطن فصل به موطن وصل و از فرع به اصل رجوع ميکند.
وي در پايان دليلي براي اين نوع ارتقاي وجودي انسان ذکر ميکند؛ به اين صورت که:
از زمان حضرت آدم عليه السلام تا حضرت خاتم صلي الله عليه و آله معجزات پيامبران به گونهاي بوده است که هر چه به زمان پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله نزديکتر شده، معقولتر و روحانيتر گرديده، چنان که قرآن به عنوان معجزه جاويدان پيامبر اسلام، يک امر عقلي است، در حالي که معجزات پيامبران پيشين بيشتر محسوس و جسماني بوده است. ۱
فيض کاشاني همچون ملاصدرا گاه در جهت تأويل روايت ميکوشد كه با نمونهاي از تلاش او در اين راه مواجه ميگرديم. در حديث هيجدهم از باب ماجاء في رسول الله الوافي چنين آمده است:
علي بن حمزه گويد: ابوبصير از امام صادق عليه السلام سؤالي پرسيد و من در آن مجلس حاضر بودم. گفت: جانم به قربانت. پيامبر صلي الله عليه و آله چند بار به معراج رفت؟ حضرت فرمود: دوباره. آن گاه جبرئيل او را موقفي متوقف نمود و گفت: اي محمد، به جايگاهي رسيدي که هيچ فرشته و پيامبري به آن نرسيده است. پروردگارت نماز ميگزارد. او فرمود: اي جبرئيل، چگونه نماز ميگزارد؟جبرئيل گفت: او ميفرمايد: سبوح قدوس، منم پرودگار فرشتگان و روح رحمتم بر خشمم تقدم دارد. آن گاه پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: خداوندا، از ما در گذر و بيامرز. در آن موقف فاصله پيامبر صلي الله عليه و آله با مقام ربوبي به اندازه دو كمان يا كمتر از آن بود. چنان که خداوند در قرآن فرمود:قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى۲ [= دو کمان يا نزديک تر]. ابوبصير گفت: جانم به قربانت! مراد از قاب قوسين او أدني چيست؟فرمود: ميان دو طرف کمان تا سر آن. ابوبصير گفت: [منظور از] دو کمان يا نزديکتر چيست؟ فرمود: به اندازه فاصله انتهاي قوس تا سر آن. و فرمود: و ميانشان حجابي ميدرخشيد و خاموش ميشد. اين مطلب را نفهميدم جز اين که فرمود: زبرجدي است، پيامبر گويي به اراده خدا، از ميان سوراخ سوزن به نور عظمت [الهي] نگريست. آن گاه خداوند فرمود: پس از تو چه کسي براي امتت خواهد بود؟ فرمود: علي بن أبي طالب اميرمؤمنان و سرور
1.شرح اصول الکافي، ج ۱، ص ۵۵۶ - ۵۶۸.
2.سوره نجم، آيه ۹.