آخرين كلام در عرصه روايت و درايت حديث - صفحه 598

نداريم و علت آن است كه مرحوم كلينى كتاب كافى را در آخر عمر خود، آن هم در شهر بغداد به معرض روايت نهاد و بعد از يك سال، دارفانى را وداع گفت، بى آن كه به شهرت كافى برسد و فرصتى به دست آيد تا خصوصيات زندگى او و يا خصوصيات تحصيلى او در تاريخ معاصر او ثبت شود.
آقاى جاودان، شما دلايل زيادى آورده ايد كه با عالم تحقيق فاصله زيادى دارد، من علاقه اى ندارم كه تمام بيانات شما را نقض كنم، گر چه بسيار آسان است. نقد ديگران را هم فقط در موارد مهم آن پاسخ مى دهم كه مشت نمونه خروار باشد. من كتاب خود را براى خدا نوشته ام و مخلصانه دامن اهل بيت را از خرافات و جعليات زنادقه پيراسته ام و براساس رؤيايى كه ديده ام جايزه خود را هم از دست مبارك امام صادق عليه السلام دريافت كرده ام و ديگر انتظارى ندارم. بعد از آن كه انسان مى بيند و تاريخ هم گواهى مى دهد كه هيچگونه كار مثبت علمى در سال هاى اول آن رواج نمى يابد، اصرارى ندارم كه از كتاب خود و هدف خود بيش از اينها دفاع كنم. من نتيجه مادى براى خود انتظار ندارم. به نتيجه اخروى خود هم رسيده ام اينك خدا را به حكومت و داورى مى خوانم. «أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَحْكَمِ الْحَـكِمِينَ» ؟
در خاتمه يادآور مى شوم كه برخلاف تصور شما «باب الكوفه در بخش غربى بغداد و در محله شيعه نشين كرخ» نبوده است. باب الكوفه يكى از چهار خيابان اصلى شهر بغداد آن زمان بوده است و بازار زنجير، و يا كوچه زنجير، در اين خيابان اصلى و داخل باروى شهر بغداد واقع مى شده است در حالى كه «كرخ بغداد» در منطقه اى خارج از بارو و بين نهر عيسى و نهر صراة بنا گرديد تا بازاريان و طوّافان را از عاصمه خلافت دور كرده باشند.
حتى براى آنان مسجد جامعى جداگانه در شرق نهر صراة بنا كردند كه روز جمعه هم بازاريان و طوّافان وارد بغداد نشوند. اين همان مسجدى است كه به نام مسجد شرقيه ناميده اند و بعدها مركز اجتماع شيعيان گذشت. ۱

1.ر.ك: تاريخ بغداد، ج ۱، ص ۷۹ فصل كرخ.

صفحه از 612