كتاب اصول كافى و ويژگى‏هاى آن - صفحه 92

وى روايات مسند را مى نويسد و نه روايات مقطوع يا مرسل را». ۱
در اين خصوص خطيب در تاريخ خود ۲ و جلال الدين سيوطى در كتاب تدريب الراوى ۳ و ابن حجر عسقلانى در لسان الميزان ۴ نيز مطالبى دارند كه براى پرهيز از طولانى شدن سخن، از آن صرف نظر مى كنيم.
در حالى كه كتاب كافى با آن كه تعداد احاديثش به شانزده هزار مى رسد و در بيش از دو هزار باب تنظيم شده و چند برابر صحيح بخارى است ولى در آن حديثى كه در غير باب خود ذكر شده باشد يا بابى كه در غير كتاب مربوط به خود آمده باشد در آن وجود ندارد و نيز خبرى كه داراى يك سلسله سند باشد و به دو لفظ بيان شده باشد در آن نيامده است. در هيچ يك از كتاب ها و گفته هاى دانشمندان، سخنى كه دلالت داشته باشد بر اين كه كلينى رحمه الله در لفظ حديثى تصرف كرده و يا آن را نقل به معنى كرده باشد و يا با استفاده از حافظه خود آن را نوشته باشد وجود ندارد. هر قدر ما كتاب هاى مختلف را تفحص كنيم، مطلبى كه دلالت بر طعن نسبت به كلينى و كتاب كافى او باشد نمى يابيم.
البته اين بدان معنا نيست كه علماى اماميه اعم از قدما و متأخر معتقد باشند كليه احاديث روايت شده در كافى، بدون هيچ استثنايى، معتبر و قطعى الصدورند و يا اين كه كلينى داراى مقام عصمت بوده است و يا اين كه كسانى كه كلينى از آنها نقل مى كند جملگى مورد وثوق هستند بلكه ادعا اين است كه روايات كافى از اصول معتبرى استخراج شده است كه مورد وثوق و اعتماد سلف صالح بوده و نسبت آن اصول به مؤلفان آنها مشهور بوده است مثل كتاب هاى زرارة بن اعين، محمد بن اسماعيل بزيع، هشام بن حكم، فضل بن شاذان، على بن مهزيار، عبيداللّه حلبى، يونس بن عبدالرحمان و ديگران. و اگر در مقدمه كتاب كافى مى بينيم كه مؤلف مى گويد «به صحت روايات و اخبار اين كتاب عقيده دارد» به دليل فوق و به حسب اجتهاد خويش است.

1.همان.

2.تاريخ بغداد، ج ۲، ص ۱۱.

3.تدريب الراوى، ص ۴۴.

4.لسان الميزان، ج ۳، ص ۴۰۵.

صفحه از 93