نقد و تحقيقى در زمينه شروح كافى - صفحه 125

مى شده گويا فقط اين بوده كه محتواى قرآن، آن چنان ژرف و دور از برد دستگاه ادراكات عادى است كه با رأى نمى توان بر آن دست يازيد.
و بايد گفت چنين است كه محتواى قرآن، ژرف و دور از برد ادراك است، اما اين تنها دليل ممنوعيت تفسير به رأى نيست، بلكه دليل كافى را بايد در بافت منطقى زبان جست.
تعمق در ساخت منطقى زبان مدلل مى سازد كه براى دريافت پيام هاى نهفته در حوزه زبان، ابزارهايى در ساختار آن وجود دارند كه تنها با به كارگيرى آنها تفسير گفته و نوشته امكان پذير است. هر اندازه بافت زبان، منطقى تر باشد، ابزارها گزيده تر و كار تفسير دقيق تر و عميق تر مى باشد. بدين جهت كار تفسير قرآن از معضل ترين و دقيق ترين كنش هاى منطقى نيز پيچيده و دقيق تر است.
زيرا زبان قرآن در حوزه محض منطق قرار دارد و به مثابه يك معيار تلقى پذير است. و هرگاه زبانى چنين باشد هميشه از برد انديشه هاى عادى كه در حد ناب منطق نيستند دور مى ماند.
بارى به دليل منطق زبان، تفسير آن جز از راه خود زبان، امكان ندارد. تفسير به رأى چون كارى است بيرون از حوزه زبان و از ابزارى جز ابزار منطقى كشف پيام هاى كلام استفاده مى كند، از اين رو در خور كشف پيام آن نيست. بلكه در حقيقت از يك طرف، تحميل معنا است بر كلام و از طرف ديگر تطبيق جبرى كلام است بر معناى دلخواه.
بر پايه آنچه آمد واضح مى شود كه منع تفسير به رأى از سوى پيغمبر صلى الله عليه و آله و ائمه عليهم السلام از جمله مآثر علمى آنان است كه به سائقه رأفت و لطف در زمان ها و زمينه هاى مناسب كه ملاحظه حكمت، پيوسته بر انديشه هاى حقيقت جو ارزانى شده، اين منبع از تفسير به رأى ناشى از ملاك تعبدى نيست، بلكه برخاسته از يك ملاك محض عقلى و الزام عقلايى است و در عين حال كه با نظر به قرائن موجود منعى مولوى است، بيانگر بطلان منطقى تفسير به رأى به عنوان يك ضد تفسير مى باشد.
اينك با ايضاحى كه از ساخت منطقى لغت و زبان در پيوند با كشف پيام هاى

صفحه از 154