باب الروح
احول، مى گويد: از امام صادق عليه السلام درباره روحى كه در آدم عليه السلام دميده شد، پرسيدم كه خداوند ـ عزّ و جلّ ـ مى فرمايد: «فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى» ؛ چون او را برابر ساختم و از روح خود در او دميدم. حضرت فرمود:
آن روح، مخلوق است و همچنين روحى كه در حضرت عيسى عليه السلام بود، مخلوق است.
نويسنده، تنها روايتى را نقل مى كند كه به صراحت آيه، ذكر شده، در صورتى كه جا داشت به روايت دوم اين باب كه درباره جمله «روح منه» در آيه: «وَكَلِمَتُهُ أَلْقَاهَآ إِلَى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِّنْهُ» است، مى پرداخت كه حضرت در تفسير آن همين نكته را بيان فرموده است. نيز در روايات ديگر، با استشهاد به آيات ديگر، در باب روح، توضيحاتى از اهل بيت عليهم السلام نقل شده است، مانند: چگونگى نفخ روح، دلايل نام گذارى به روح، دليل اضافه روح به حضرت حقّ و... .
باب نوادر
«مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» ؛ هر كه اطاعت پيغمبر كند، اطاعت خدا كرده است.
امام صادق عليه السلام درباره قول خداوند: « «فَلَمَّآ ءَاسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ» ؛ چون ما را به خشم آوردند، از ايشان انتقام گرفتيم»، فرمود:
خداى ـ عزّ و جلّ ـ، چون افسوس ما، افسوس نخورد؛ ليكن او، دوستانى براى خود آفريده كه افسوس آنها را افسوس خداوند، خشنودى آنها را خشنودى خود، و خشم آنها را خشم خود قرار داده است؛ زيرا ايشان را مبلّغان خود و دلالت كنندگان به سوى خود، مقرّر داشته است و از اين جهت است كه آن مقام را دارند. معناى آيه، آن نيست كه افسوس، دامن خداى تعالى را مى گيرد چنان كه دامنگير مخلوق مى شود؛ بلكه معناى آن، چنين است كه در اين باره گفته است: هر كه به يكى از دوستان من اهانت كند، به پيكار من آمده و مرا به مبارزه خوانده است. و فرموده است: «مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ» .
در پايان روايت، حضرت، به آياتى ديگر نيز استشهاد مى كند.