تاريخچه حديث
از مزاياى دين اسلام ، محفوظ ماندن قوانين آن و نيز دستورهاى پيشوايان آن ، بويژه پيامبر گرامى اسلام است كه در ضمن دو گنجينه گران بهاى «كتاب» و «سنّت» ، در ميان امّت ، باقى مانده است .
قرآن ، در حيات رسول اكرم ، به صورت نوشته هايى پراكنده ، نگهدارى مى شد و بعد از درگذشت پيامبر خدا ، رسما تدوين گرديد و حتّى به اعتقاد برخى (آية اللّه خويى در البيان) ، در زمان خود ايشان ، جمع آورى و تدوين گرديد . بدين گونه ، علاوه بر محفظه سينه حافظان صدر اسلام ، نسخه هايى نيز در مراكز بلاد اسلامى نگهدارى مى شد .
امّا سنّت ، جز نوادرى از آن كه توسّط معدودى از ياران پيامبر صلى الله عليه و آله در صحيفه هايى نوشته شده بود ، معمولاً اصحاب و تابعان ، وسيله انتقال آن به ديگران بوده اند ؛ زيرا برخى از صحابيان و تابعيان ، به عللى با تدوين حديث ، مخالف بودند .
در منابع شيعى ، ياد شده است كه پيامبر خدا ، احاديثى را براى على عليه السلام املا مى فرمود و وى ، آنها را مى نوشت . اين صحيفه ، نزد امام صادق عليه السلام نيز بوده است . در زمان صحابه و آغاز عصر تابعيان ، مردم در اخذ حديث ، به اصحاب پيامبر صلى الله عليه و آله مراجعه مى كردند و آنان ، احاديثى را كه از ايشان ، شنيده بودند ، براى تابعيان ، روايت مى كردند . لذا فقهاى تابعى متوطّن در مدينه ، هفت تن بودند كه به «فقهاى سبعه» شهرت داشتند . با پيدايش مسائل مُستحدثه و نبودِ منبع روايى ، «قياس» و «استحسان» ، مصدر احكام قرار گرفت و مذاهبى به وجود آمد و هم زمان با اين مذاهب ، پيروان عقيده شيعه نيز به امام شيعه عصر خود (امام باقر و امام صادق عليهماالسلام) ، مراجعه مى كردند .
مكتب حديث و فقه شيعه ، در عصر اين دو امام بزرگوار ، به كوفه و ساير شهرهاى عراق ، راه يافت و اقامت دو ساله امام صادق عليه السلام در كوفه و نشر فقه و حديث در اين سامان ، سبب شد كه پيروان مكتب تشيّع در كوفه و اطراف آن ، مشخّص باشند .
از اواخر سده دوم هجرى ، جمعى از محدّثان شيعه ، در صدد برآمدند تا براى مصون ماندن ميراث سَلَف از نابودى ، مجموعه هاى حديثى اى را كه با عنوان «أصل» يا «كتاب» به آنان رسيده بود ، به انضمام ساير احاديثى كه از ائمّه اهل بيت عليهم السلام به نقل شفاهى روايت شده بود ، در مجموعه هايى گِرد آورند .
در آغاز امر ، هيچ گونه طرحى در تنظيم احاديث و تبويب آنها در كار نبود ؛ بلكه اهتمام راويان شيعه ، بيشتر مصروف نوشتن احاديث و نگهدارى آنها در قالب جزوات كوچكى مى گرديد كه به آنها «اصل» يا «نسخه» مى گفتند و گه گاه اين اصول ، به وسيله صاحب آن ، مورد پالايش و تنظيم دوباره قرار مى گرفتند و به آن ، «كتاب» يا «تصنيف» ، اطلاق مى گرديد . ضمنا پس از شروع نشر علنى حديث در ميان شيعه ، اين جزوه هاى حديثى ، از طريق استنساخ در حوزه هاى درسى به معرض سماع و قرائت ، گذاشته مى شد و با مقابله استاد و شاگرد ، اعتبار خود را حفظ مى نمود .
از همان دوران امام صادق عليه السلام ، عدّه اى از شاگردان ايشان ، تصميم گرفتند تا روايات را بر حسب موضوعات فقهى ، مرتّب سازند و از كتب و روايات متفرّقه ، مجموعه هاى كامل ترى به وجود آورند كه به آنها «جامع» مى گفتند . مؤلّف كتاب الذريعة ، معروف ترين كتب جامع را كه در فاصله قرن هاى سوم تا پنجم ، نگاشته شده اند ، در كتاب خود ، آورده است . در مورد دوره پيدايش «اُصول أربعمئة» ، بين صاحب نظران ، اختلاف وجود دارد و اين اصول ، در يكى از سه دوره زمانى زير ، تكوين يافته اند :
1 . دوران امام على عليه السلام تا عصر امام حسن عسكرى عليه السلام .
2 . دوره امام صادق عليه السلام ،
3 . دوره امام باقر تا امام كاظم عليهماالسلام .
امّا در واقع ، دوران امام باقر و امام صادق عليهماالسلام ، با عصر ديگر امامان ، از نظر كثرت وجود اصول و مصنّفات ، قابل مقايسه نيست و از اين جهت ، نظر سوم ، بر ديگر نظريات ، امتياز مى يابد .
گرچه «اُصول أربعمئة» ، در گذر ايّام ، از ميان رفته اند ، امّا از اهمّيت اين اصول به عنوان بخشى از مدارك كتب اربعه شيعه ، ذرّه اى كاسته نمى شود و به طورى كه از قرائن بر مى آيد ، اين اصول ، به طور مستقيم يا به واسطه كتب ديگر ، در اختيار مؤلّفان كتب اربعه قرار گرفته است و آنان ، پس از طبقه بندى و تبويب احاديث ، اصول ، كتب و جوامع حديثى شيعه را به وجود آورده اند .
كتب اربعه ، يعنى چهار كتاب : الكافى ، كتاب من لا يحضره الفقيه ، تهذيب الأحكام و الاستبصار كه به اصول اربعه معروف اند ، در ميان شيعه ، از اهمّيت و اعتبار خاصّى برخوردارند . گرچه در عصر تأليف اين كتب ، شاهد تأليف جوامع حديثى ديگرى ، مانند : المحاسن احمد بن خالد برقى نيز بوده ايم ، ولى امتيازات اين كتب ، سبب شده است تا آنها در ميان ديگر كتب شيعه ، از اعتبار و اشتهار بيشترى برخوردار شوند . اين امتيازات را مى توان در چند چيز ، خلاصه كرد .