دعا
مادّى : آيا شما نمى گوييد كه خدا فرموده : « مرا بخوانيد تا خواسته شما را انجام دهم» ،[۱]در صورتى كه ما مى بينيم نيازمند، او را دعا مىكند، ولى او اجابت نمى كند، [ يا] مظلومْ او را عليه ظالم [ به يارى ]دعوت مى كند، ولى او يارىاش نمى نمايد ؟
امام عليه السلام : هيچكس نيست كه خدا را بخواند، مگر اينكه خدا دعاى او را مستجاب مىكند .
اما ظالم : دعايش مردود است تا توبه كند ، و اما غير ظالم : اگر اجابت دعايش به صلاح او باشد، دعايش را مستجاب مى كند، و اگر به صلاح او نباشد ، خداوند بلاهايى را ، - به طورىكه خودش هم متوجّه نيست - از او دفع مى كند و پاداش فراوانى براى روز نيازش ذخيره مىنمايد .
شخص باايمان و خداشناس ، گاه مى شود در موردى كه نمى داند در واقع به صلاح اوست يا نه، دعا كردن برايش دشوار مى گردد .
گاه مى شود انسان براى از بين رفتن كسى دعا مىكند كه بر اساس سنّت تغيرناپذير آفرينش ، هنوز هنگام از بين رفتنش نرسيده است و گاه مى شود دعا براى بارش باران مى كند، و شايد در واقع ، باران آمدن در آن وقت، صلاح نيست ؛ چون خداوند به تدبير جهان، آگاهتر است .
اينگونه امور - كه مثالهاى آن فراوان است - در بسيارى از موارد ، مانع اجابت دعا مىگردد . خوب دقت كن .
ارتباط با آسمان
مادّى : اى حكيم! چرا هيچ كس از آسمان ، پايين نمى آيد و هيچ انسانى نمى تواند به آن بالا رود و راهى براى بالا رفتن به آن نيست، در صورتى كه اگر مردم در هر زمان اين منظره را مشاهده كنند، خدايىِ خدا بهتر ثابت مىشود و شك و ترديد ، بهتر از دل بيرون مى رود و يقين انسان نيرومندتر مى گردد و مردم بهتر مى فهمند كه آنجا مدبّرى هست كه كسى به سوى او مى رود و از طرف او باز مى گردد ؟
امام عليه السلام : آنچه از تدبير در زمين مشاهده مىكنى ، از آسمان فرود مىآيد كه بعضى از آنها نيز آشكار است . آيا نمىبينى كه خورشيد از آسمان طلوع مىكند و آن ، روشنى روز است و زندگى به آن بستگى دارد؟ [ آيا نمىبينى ]ماه از آسمان طلوع مىنمايد و آن ، نور شب است و به وسيله آن ، سال و ماه و روز حساب مىشود؟ كه اگر از حركت آن جلوگيرى شود ، مردمْ حيران مىشوند و تدبير جهان به هم مىخورد .
تمام اينها علامت اين است كه در آسمان ، مدبّرى وجود دارد كه تدبير همه چيز را به عهده گرفته است .
علاوه بر اين، خداوند با موسى سخن گفت و عيسى را به آسمان بالا برد و فرشتگان از آسمان فرود مىآيند . چيزى كه هست ، تو آنچه را نبينى ، باور نمىكنى، هر چند آنچه چشم تو مى بيند، براى فهميدن حقيقت كافى است .
مادّى : خوب بود كه خداوند هر صد سال يكبار ، مردهاى را زنده مىكرد تا ما از او درباره گذشتگان خود سؤال مىكرديم كه كجا رفتند و حالشان چگونه است و پس از مرگ چه ديدهاند و با آنها چه كردهاند، تا مردم بر اساس يقين عمل مىكردند و شك آنها زائل مىشد و كينه از دل آنها بيرون مىرفت!
امام عليه السلام : اين گونه سخن را كسى مىگويد كه سخن پيامبران را انكار مىكند و آنها را تكذيب مىنمايد . خداوند در كتاب خود به زبان انبيا كيفيت حال كسانى را كه از ما مردهاند ، بيان كرده است و آيا كسى هست كه راستگوتر از خدا و پيامبران او باشد ؟!
علاوه بر اين ، خداوند تعداد زيادى از كسانى را كه مردهاند ، زنده نموده است : خداوند ، اصحاب كهف را پس از سيصد و نُه سال كه از مرگ آنها مىگذشت ، در زمان قومى كه منكِر معاد بودند ، زنده كرد تا عملاً قدرت خود را براى زنده ساختن مردگان در روز قيامت ، نشان دهد .
و ديگر ، ارميا ، يكى از پيامبران بود كه صد سال پس از مرگش زنده شد .[۲]
و خداوند گروهى ديگر را به دعاى [ حضرت] حزقيل ، زنده نمود .[۳]
و همچنين خداوند گروهى را كه موسى آنها را به كوه طور برده بود ، پس از تقاضاى ديدن خدا، ميراند و سپس زنده نمود[۴].
داستان مانى
مادّى : داستان «مانى» چيست ؟
امام عليه السلام : مانى ، كاوشگرى بود كه مقدارى از آيين مجوسى و مقدارى از آيين مسيحى را گرفت و به هم آميخت و آيينى ساخت كه با هيچ يك ، جور در نمىآمد .
مانى ، معتقد بود كه دو خدا جهان را تدبير مىكنند : يكى خداى روشنايى و ديگرى خداى تاريكى، و روشنايى در حصارى از تاريكى است . مسيحىها او را تكذيب كردند و مجوسىها او را پذيرفتند .
پيامبر مجوس
مادّى : آيا خداوند براى مجوسىها پيامبر فرستاده است؟ من كتابهايى از آنها ديدهام كه داراى مطالب ارزنده و پندهاى مفيد و مثالهاى آموزنده بود . آنها نيز به پاداش و كيفر پس از مرگ ، اعتراف دارند و از نظر مذهبى، داراى قوانين خاصى هستند كه به آن عمل مىكنند .
امام عليه السلام : هيچ امّتى نبوده ، مگر اينكه پيامبر داشته است . خداوند براى مجوسىها هم پيامبر فرستاد ؛ ولى او را نپذيرفتند و كتابش را تكذيب كردند .
مادّى : پيامبر آنها كيست؟ بعضى خيال مىكنند كه پيامبر آنها خالد بن سنان بوده است .
امام عليه السلام : خالد، عربى صحرانشين بود و پيامبر نبود . اين ، چيزى است كه در بين مردم ، شايع است .
مادّى : آيا پيامبرشان، زردشت بوده است؟
امام عليه السلام : زردشت ، زمزمه[۵]را براى آنها آورد و ادّعاى نبوّت نمود . عدّهاى از آنها به او ايمان آوردند، و عدّهاى او را تكذيب نمودند و از جامعه خود بيرونش كردند و طعمه درندگان صحرا شد .
مادّى : آيا مجوس به حق نزديكتر بودند ، يا عرب زمان جاهليت؟
امام عليه السلام : عرب زمان جاهليت ؛ چون مجوس ، تمام پيامبران را تكذيب كردند و هيچ يك از سنن آنها را در جامعه خود پياده ننمودند . كيخسرو ، پادشاه مجوس ، سيصد پيامبر را كشته است .
مجوس ، غسل جنابت نمىنمود ؛ ولى عرب جاهلى ، اين فريضه را انجام مىداد، در حالى كه غسل جنابت ، يكى از كارهاى خاصّ دين حنيف است .
مجوس ختنه نمىكرد، در صورتىكه ختنه از سنّتهاى انبياءست ... ؛ ولى عرب، به اين سنّت عمل مىنمود .
مجوسىها مردههاى خود را غسل نمىدادند و كفن نمىكردند، و آنها را در بيابانها و ميان سنگها مىانداختند ؛ ولى عرب بر اساس سنّت پيامبران مردههاى خود را غسل مىداد و كفن مىكرد و دفن مىنمود .
مجوس ازدواج با مادر و دختر و خواهر را تجويز مىكرد ؛ ولى عرب آنرا تحريم نموده بود ...[۶].
[۱]اشاره است به آيه : (اُدعُونى أَستَجِبْ لَكُم) (غافر ، آيه ۶۰) .
[۲]اشاره است به آيه : (أَوْ كَالذى مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِىَ خاويةٌ عَلى عُروشِها) (بقره ، آيه ۲۵۹ ).
[۳]اشاره است به آيه : (أَلم تَرَ إِلَى الذينَ خَرَجوا مِن ديارِهم وَ هُمْ اُلُوفٌ حَذَرَ المَوْتِ) (بقره ، آيه ۲۴۳ ).
[۴]اشاره است به آيه: (فَأَخَذَتْكُمُ الصاعِقَةُ وَ أَنتُم تَنظْرون * ثُمَّ بَعَثناكُم مِن بعدِ مَوتِكم) (بقره ، آيه ۵۵ و ۵۶) .
[۵]زمزمه ، آواز خاصى است كه مجوسىها موقع غذا خوردن مىخواندند (ر . ك : بحار الأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۱۷۹).
[۶]بحار الأنوار ، ج ۱۰ ، ص ۱۶۴ -۱۸۰.