او مراجعه میکنیم. اگر فرضیه جارودی بودن او صحیح باشد، میتوان توقع داشت در بین اخباری که به واسطه او نقل شده، سرنخهایی از عقاید یک زیدی جارودی یافتنی باشد.
بررسی اخبار منقول از عمرو بن خالد
برخی اخبار ابی خالد بر شأن والای اهلبیت علیهم السلام و به ویژه بر مقامات امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید دارد. همچنین، او ناقل روایاتی از زید بن علی است که به مقام وصایت امیرالمؤمنین علیه السلام برای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دلالت دارد.۱ در این قبیل اخبار، بر وصایت و برادری و خلافتو معیار بودن امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید شده و تخلف از ایشان یا ظلم به ایشان گمراهی قلمداد شده است۲ و محبوبترین خلق نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن حضرت به همراه حضرت صدیقه و حسنین علیهم السلام دانسته شدهاند.۳ خواهی نخواهی نقل این قبیل روایات۴مؤید باورداشت ابو خالد به نص نبوی بر مقام امیرالمؤمنین و حاکی از علاقه و محبت او به خاندان اهلبیت علیهم السلام است، اما هیچ یک از این موارد به خودی خود، نشان از «امامی» بودن او نیست؛ چرا که «جارودیان» نیز _ چنان که اشاره شد _ بر شأن والای اهلبیت علیهم السلام و لزوم تعلم نزد علمای این خاندان علیهم السلام تأکید داشتند. از همین رو، حتی در مصادر دسته اول زیدیان امروزی نیز بارها میتوان اخباری منقول از امامان باقر و صادق علیهما السلام را ملاحظه کرد. جارودیان (مانند امامیه) امام را به «علم متمایز او» از دیگران باز نمیشناختند، بلکه برای امامت شرطی دیگر (قیام به سیف) قایل بودند.
جای تردیدی نیست که نقل فضایل علوی، تأکید بر وصایت و خلافت بلافصل آن حضرت، شماتت کسانیکه از اوامرشان تخلف کردهاند و ایمان و ارادت به اهلبیت نبوی علیهم السلام، ابو خالد را از راویان اهلسنت و بتری جدا میکند؛ ۵ اما از وی اخباری نیز نقل شده که او را از راویان امامی نیز متمایز میسازد. تفسیر فرات الکوفی (یکی از آثار به جای مانده از سنت فکری جارودیان متقدم)۶ چند خبر بسیار مهم از این دست را از او نقل کرده است. تفسیر یادشده _ همانگونه که از یک متن جارودی توقع میرود _ اخبار فراوانی در
1.. الامالی (طوسی)، ص۵۷۳؛ الخصال، ج۲، ص۴۲۹؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۶۸.
2.. الامالی (طوسی)، ص۲۰۰.
3.. همان، ص۴۵۲.
4.. برای نمونه، ر.ک: الکافی، ج۲، ص۷۵.
5.. باید به دلیل نقل همین قبیل اخبار باشد که در منابع رجالی اهلسنت او جرح شده است (ر.ک: الجرح و التعدیل، ج۶، ص۲۳۰).
6.. ر.ک: «تفسیر فرات کوفی»، ص۱۳۱ - ۱۳۵.