دو «عمرو» و یک حدیث اثناعشری - صفحه 105

ابی‌المقدام» نیز شناخته می‏شود. این کنیه هر چند‏ در الفهرست شیخ طوسی به فرد دیگری (با نام عمرو بن میمون) نیز نسبت داده شده است، ۱ اما به نظر می‏آید که بنا بر قراینی۲ نمی‏تواند شخص مستقل (یا معتنابه‌) دیگری باشد.

در باره «عمرو بن ثابت» خبری دال بر جرح یا توثیق خاص او در آثار رجالیان وارد نشده، تنها خبری دال بر مدح او ذکر شده است.۳ رجالیان در باره او دیدگاه‌های مختلفی دارند؛ برخی رجالیان امامی او را توثیق کرده‌اند،۴ برخی نیز او را تضعیف کرده‌اند۵ و رجالیان اهل‏سنت او را به تشیع نسبت داده و به شدت جرح کرده‌اند. هیثمی در مجمع الزوائد او را

1.. الفهرست (طوسی)، ص۳۱۹.

2.. برخی از این قراین به شرح زیر است:الف. «عمرو بن میمون» نام راوی‌ای مشهور در طبقۀ تابعین است (برای ملاحظه برخی اخبار او، ر.ک: الامالی (صدوق)، ص۲ و ۳۳۴؛ الامالی (طوسی)، ص۳۴۹؛ هم‌چنین، ر.ک: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج‏۱، ص: ۱۲۴، ۱۲۶، ۱۲۷؛ ج۲، ص۵۰؛ الامالی (امام احمد بن عیسی)، ج۲، ص۱۰۰). از فردی با این نام در طبقۀ «عمرو بن ثابت» به ظاهر جز تعداد بسیار اندکی (ر.ک: بصائر الدرجات، ج۱، ص۱۱۹؛ الکافی، ج۱، ص۴۳۸، الامالی (طوسی)، ص۱۹۳-۱۹۴)، اثر دیگری در دست نیست. ب. شیخ طوسی دو کتاب را برای «عمرو بن میمون» برشمرده است. بررسی محتوا و سند شیخ طوسی از کتاب اول و مقایسۀ آن با سایر مصادر (بشارة المصطفی، ص۲۳۸؛ الاحتجاج (طبرسی)، ج۱، ص۱۳۴ - ۱۴۵) روشن می‌سازد که کتاب نخستی که شیخ بدو منسوب کرده (با نام کتاب الشوری)، همان حدیث طولانی مناشده است که از طریق عمرو بن «شمر» نقل شده است و لذا شیخ به اشتباه این کتاب را به عمرو بن میمون منسوب کرده است. ج. حدیث دومی که شیخ به «عمرو بن میمون» منسوب کرده (مسائل یهودی از امیرالمومنین()، با نام «عمرو بن ابوالمقدام» و به واسطه‌ابواسحق سبیعی و حارث اعور در سائر کتب حدیثی (الخصال، ج۲، ص۳۶۵ به دو سند) نقل شده است، اما در هیچ جا او «عمرو بن میمون» ذکر نشده است. این در حالی است که مطابق با دیگر مصادر، می‌دانیم که «عمرو بن ثابت» (با و بدون طریق سبیعی) به اخباری از حارث اعور دسترسی داشته است. (ر.ک: الکافی، ج۱، ص۱۴۱؛ التوحید، ص۳۱؛ نیز: الاختصاص، ص۳۰۶؛ بصائر الدرجات، ص۳۵۹؛ الامالی (طوسی)، ص۱۸۰؛ هم‏چنین، در منابع زیدیه: الامالی (احمد بن عیسی)، ج۱، ص۱۰۳).از همین رو، برخی از محققین (معجم‏رجال‏الحدیث، ج۱۳، ص۷۵) احتمال یکی بودن «عمرو بن میمون» با «عمرو بن ثابت» را مطرح کرده‌اند. البته این احتمال نیز دور از ذهن نیست که در طریقی که شیخ طوسی داشته است، عبارت «عمرو عن میمون» به «عمرو بن میمون» تصحیف شده و از این رو، او « عمرو بن میمون» را _ که نامی آشنا برای وی بوده است _ در این طبقه قلمداد کرده است. به هر حال، از آن‏چه بیان شد و با توجه به آن که ظاهراً فردی با نام «میمون» و لقب «ابوالمقدام» چندان در طرق حدیثی امامیه شناخته شده نبوده، می‌توان نتیجه گرفت که علمی‌تر آن است که «ابن ابی المقدام» را همان «عمرو بن ثابت» در نظر بگیریم.

3.. اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ص۳۹۲. در این نقل او از حاجیان واقعی دانسته شده است.

4.. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۷۴. علامه حلی هر چند خود نام او را در ذیل موثقین نیآورده است، اما نقلی را از کتاب دیگر ابن غضایری (شاید کتاب الثقات و الممدوحین) می‌آورد که مطابق با آن: « طعنوا علیه من جهة و لیس عندی كما زعموا و هو ثقة» (خلاصة الاقوال، ص۲۴۱، ذیل عمر بن ثابت) (ظاهراً منظور همان عمرو بن ثابت است).

5.. کتاب الضعفاء، ج۱، ص۷۳ (ذیل عمر بن ثابت).

صفحه از 115