دو «عمرو» و یک حدیث اثناعشری - صفحه 104

شیعی) تأکید بیشتری بر تمایز با گفتمان زیدی دارند و می‏کوشند این قرائت را از اذهان بپیرایند. لذا ضمن آن که کلیت تأویل «عباد برگزیده» بر فاطمیین را رد نمی‏کنند، محور قرار گرفتن بحث «قیام به سیف» را آشکارا مردود اعلام می‏نمایند.

بنا بر این، در مقام جمع‌بندی می‏توان گفت: ظاهراً فارغ از گزارش‌های رجالی و دلالت اسناد اخبار، محتوای اخباری که از ابی‌خالد واسطی در منابع حدیثی نقل شده است، از یک‌سو تفاوت مشرب او با اهل‏سنت (و بتریان) را می‏نمایاند و از دیگر سو، تمایز اعتقاد او با امامیان را نیز نشان می‏دهد و لذا می‏توان او را یک جارودی دانست.

عمرو بن ثابت بن هرمز

عمرو بن ثابت معاصر با عمرو بن خالد است. پدر او ثابت بن هرمز، معروف به ابوالمقدام است که چنان که پیش‌تر اشاره شد از سران بتریه و بلکه از بنیان‌گذاران این جریان در دوران حیات امام باقر علیه السلام (پیش از قیام زید) به شمار آمده است.۱ طبعاً این نکته احتمال بتری بودن پسر را نیز به ذهن متبادر می‏کند. برقی او را از اصحاب امام باقر علیه السلام دانسته۲ و مطابق با نقل شیخ طوسی، از اصحاب امام صادق علیه السلام نیز بوده است.۳ (طبق برخی نقل‌ها از امام سجاد علیه السلام نیز نقل کرده است).۴ تاریخ دقیق ولادت او معلوم نیست، اما طبق برخی از نقل‌ها او در دهه 170ق، درگذشته است.۵ این نقل‌ها با حضور افرادی چون حسن بن محبوب (متولد سال 129 یا 149ق) در شمار کسانی که از او روایت کرده‌اند و با طبقه پدر او (ابو المقدام) سازگاری دارد. لذا عمرو طبق متعارف باید متولد دهه نود به بعد باشد و بسیار بعید به نظر می‏رسد که توانسته باشد به طور مستقیم، از امام سجاد علیه السلام (شهادت در سال 95 ق) روایت کند و تحمل مستقیم حدیث او از امام باقر علیه السلام (شهادت در سال 114ق) هم شاید مربوط به سال‏های پایانی امامت حضرت است. بر همین اساس باید باشد که اکثر روایات او از امام باقر علیه السلام با واسطه نقل شده است.

نکته دیگری که در باره اخبار او باید در نظر گرفت، آن است که او با عنوان «ابن

1.. اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ص۲۳۷. او گمراه و گمراه کننده نیز خوانده شده است (همان، ص۲۴۱).

2.. رجال البرقی، ص۱۱.

3.. رجال الطوسی، ج۱، ۲۶۵: «عمرو بن أبی المقدام: كوفی و اسم أبی المقدام ثابت الحداد روی عنهما(».

4.. رجال النجاشی، ص۲۹۰. نجاشی در ضمن از کتاب او با وصف «کتابی لطیف» یاد می‌کند.

5.. میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۹.

صفحه از 115