نیاز به نقد سندی و نفی صدوری این روایات، به خوانش درستی از آنها دست یافت؟ و در پایان، چه احتمالهایی در باره نحوه صدور این دسته از روایات متصور است؟ در ابتدا به منظور پاسخگویی به این سؤالها، به گونه اول این روایت _ که نزول بر هفت حرف است _ میپردازیم:
1. روایت نزول قرآن کریم بر هفت حرف
در تفسیر بر جای مانده از عیاشی _ که از ناحیه برخی نساخ دستخوش ارسال سند شده است_ این روایت به صورت مرسل از حماد بن عثمان این گونه نقل شده است:
قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : إِنَ الْأَحَادِیثَ تَخْتَلِفُ عَنْكُم، قَالَ: فَقَالَ: إِنَّ الْقُرْآنَ نَزَلَ عَلَی سَبْعَةِ أَحْرُفٍ وَ أَدْنَی، مَا لِلْإِمَامِ أَنْ یُفْتِیَ عَلَی سَبْعَةِ وُجُوهٍ، ثُمَّ قَالَ: هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیْرِ حِساب.۱
شیخ صدوق (م381ق) نیز در کتاب الخصال همین روایت را از ابنولید، از صفار، از عباس بن معروف، از محمد بن یحیی صیرفی، از حماد بن عثمان نقل کرده است.۲ گفتنی است که میان روایت شیخ صدوق در الخصال با روایت عیاشی تفاوتی وجود ندارد.
روایت دیگر، روایتی است که علامه مجلسی، پس از نقل کامل کتاب تفسیر القرآن، نوشته محمّد بن ابراهیم نعمانی، به صورت وجادهای، نقل کرده است:
وَجَدْتُ رِسَالَةً قَدِیمَةً مُفْتَتَحُهَا هَكَذَا: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُولَوَیْهِ الْقُمِّیُّ قَالَ: حَدَّثَنِی سَعْدٌ الْأَشْعَرِیُّ الْقُمِّیُّ أَبُو الْقَاسِمِ وَ هُوَ مُصَنِّفُهُ، رَوَی مَشَایِخُنَا، عَنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَبیعَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : أُنْزِلَ الْقُرْآنُ عَلَی سَبْعَةِ أَحْرُفٍ، كُلُّهَا شَافٍ كَافٍ، أَمْرٍ وَ زَجْرٍ وَ تَرْغِیبٍ وَ تَرْهِیبٍ وَ جَدَلٍ وَ قِصَصٍ وَ مَثَلٍ.
سپس مینویسد:
و ساق الحدیث إلی آخره، لكنه غیر الترتیب و فرقه علی الأبواب و زاد فیما بین ذلك بعض الأخبار.۳
1-1. بررسی سندی
بررسی رجال این سند در کتب رجال، بیانگر این است که «محمد بن حسن بن احمد
1.. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۱.
2.. الخصال، ج۲، ص۳۵۸.
3.. بحار الأنوار، ج۹۰، ص۹۷.