بن ولید»، ثقه و جلیل القدر،۱ «محمد بن حسن صفار»، ثقة و عظیم القدر،۲ «عباس بن معروف»، ثقه۳ و «حماد بن عثمان» نیز توثیق شده است. اگر چه نام حماد بن عثمان بین «حماد بن عثمان ناب» و «حماد بن عثمان بن بن عمرو بن خالد فزاری» مشترک است، لکن هر دو در کتب رجال توثیق شدهاند.۴ البته آیةالله خویی بر این باور است که هر دو یک نفر هستند. حال رجالی «محمد بن یحیی صیرفی» روشن نیست. شیخ طوسی وی را در الفهرست صاحب کتاب ذکر کرده است.۵ لذا این روایت مجهول و ضعیف به شمار میآید.
از سوی دیگر، این روایت تنها در کتاب الخصال به صورت مسند نقل شده است. در منابع متقدم دیگر نیز تنها در تفسیر العیاشی است که به صورت مرسل به ما رسیده است؛ زیرا تنها نام حماد بن عثمان ذکر شده و نام راویان دیگر، از اول سند تا حماد، ذکر نشده است.۶ از این رو، این روایت در تفسیر العیاشی از روایات معضل بوده و بر این اساس، ضعیف ارزیابی میشود.
همچنین، شیخ صدوق این روایت را در کتاب الخصال نقل کرده که در مقدمه آن، انگیزهاش را از تألیف این کتاب نقل روایات اعداد و خصال ذکر کرده و اشارهای به صحت این روایات نکرده، بلکه هدفش فقط نقل روایات مشتمل بر خصال و اعداد بوده است. بر این اساس، روایت مذکور را نیز نقل کرده است.۷ نکته دیگر، این که این روایت در دیگر آثار بر جای مانده از شیخ صدوق نقل نشده و تنها در الخصال ذکر شده است. لذا دارای امتیاز کثرت نقل در کتب دیگر وی نیست. به لحاظ نقد محتوایی نیز به نظر میرسد که شیخ صدوق این روایت را صحیح ندانسته است؛ زیرا آنجا که اعتقادات امامیه را بیان میکند، روایتی از امام صادق علیه السلام شبیه صحیحه زراره از امام باقر علیه السلام در الکافی «إِنَّ الْقُرْآنَ وَاحِدٌ، نَزَلَ مِنْ عِنْدِ وَاحِدٍ، وَ لَكِنَّ الِاخْتِلَافَ یَجِیءُ مِنْ قِبَلِ الرُّوَاةِ»، چنین نقل میکند که
1.. رجال النجاشی، ص۳۸۳؛ فهرست الطوسی، ص۴۴۲.
2.. رجال النجاشی، ص۵۴؛ رجال ابن داود، ص۳۰۷؛ خلاصة الاقوال، ص۱۵۷.
3.. رجالالنجاشی، ص۲۸۱؛ رجال الطوسی، ص۳۶۱؛ خلاصة الاقوال، ص۱۱۸.
4.. رجال الکشی، ص۳۷۵؛ رجال النجاشی، ص۱۴۳؛ فهرست الطوسی، ص۶۱؛ خلاصة الاقوال، ص۵۶؛ معجم رجال الحدیث، ج۶، ص۲۱۳- ۲۱۵.
5.. فهرست الطوسی، ص۱۴۸.
6.. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۱۲.
7.. الخصال، ج۱، ص۱.