میشد.۱ در کتابهای حدیثی معمولاً این بخش _ که شبیه فهرست منابع و مأخذ در نوشتههای امروزی بوده است _ به نام مشیخه مشهور شده است. با استفاده از بخش مشیخه کتابهایی مانند تهذیبین و من لایحضره الفقیه تا حد زیادی میتوان با منابع مورد استفاده شیخ طوسی و شیخ صدوق آشنا شد. اما شیخ کلینی کتاب خود را به شیوه عالمان قرون نخستین نگاشته است و از این رو، در کتاب خود تقریبا نام هیچ یک از کتابها و منابع مورد استفاده خود را ذکر نکرده است و به جای آن برای هر روایتی که آورده، سندی را تا معصومان نقل کرده است. این سند _ که در کتاب به صورت یکپارچه نقل شده است _ در حقیقت دو بخش دارد: بخش اول سند شیخ کلینی به کتابی است که از آن کتاب نقل کرده است مثلا سند شیخ کلینی به کتاب الحلبی و بخش دوم سندی است که نویسنده کتاب منبع برای احادیث خود داشته است و آن احادیث را از معصومان نقل کرده است. این در صورتی است که بر این باور باشیم که شیخ کلینی فقط از کتابهایی روایتها را برگرفته است که آن کتابها منابع اصلی احادیث شیعه یا همان اصول اربعمآه باشند؛ در غیر این صورت، کار کمی پیچیدهتر خواهد بود؛ مثلاً وقتی شیخ کلینی مطالبی را از کتاب بصائر الدرجات صفار نقل میکند و صفار نیز خودش مطالب کتاب را از کتابهایی که در اختیار داشته جمعآوری و نقل کرده باشد، در این صورت، سندی که شیخ کلینی نقل میکند، شامل چند بخش خواهد بود: بخش اول. سند شیخ کلینی به کتاب بصائر الدرجات،
بخش دوم. سند صفار قمی به منابع مورد استفاده خودش در بصائر،
بخش سوم. سند منبع کتاب بصائر الدرجات برای احادیث که تا معصومان ادامه دارد.
در این نوشتار تلاش شده به برخی از منابع تاریخی که به احتمال زیاد، در اختیار شیخ کلینی بوده و از آنها استفاده کرده است، پرداخته شود. به این منظور، ابتدا با مراجعه به کتابهای فهرست، مانند فهرستهای نجاشی و طوسی و ابن ندیم، منابع تاریخی استخراج شده و از بین آنها منابعی که قبل از شیخ کلینی بوده، انتخاب شده است و در مرحله بعد استفاده شیخ کلینی از این منابع بررسی شده است. به این منظور، علاوه بر نرم افزارهای حدیثی از تلاشهای آیة الله بروجردی در ترتیب اسانید کتاب الکافی هم کمک گرفتهایم. شیخ کلینی در مواردی روایتهایی را که از برخی صاحبان
1.. در این باره ر.ک: «موارد پژوهی و بازسازی متون مفقوده»، ص۲۴۲.