گاه متقدّمان به ارزیابیهای برخی محدّثان بزرگ _ که اعتماد به کتابی حدیثی داشتهاند _ نیز توجه میکردند. تعابیری چون «عَلیه عَوّلَ سلامة بن محمّد الأرزنی»۱ و «رأیتُ أبالعبّاس بن نوح قد عَوّلَ علیه فی کتابه أخبار الوکلاء»۲ _ که از اعتماد محدّثی خاص حکایت دارد _ از این نمونه است. در مقابل، عدم اعتماد قدما به کتابی خاص، دید و قضاوت منفی آنها به آن را نشان میدهد. عبارتی مانند «لایُعَوّلُ عَلیها»۳ اشاره به همین مطلب دارد.
توجه به این نکته نیز ضروری است که گاهی قدما در اعتبار یک کتاب اختلاف داشتهاند. کتاب سُلیم بن قیس هلالی نمونهای از این کتابهاست. ظاهراً شیخ صدوق به این کتاب اعتماد داشته و از آن مطالبی را نقل کرده است. اعتماد شیخ صدوق بر این کتاب با انتقاد شیخ مفید مواجه شده است که:
آنچه ابو جعفر [صدوق] _ خدایش بیامرزد _ از حدیث سُلیم استناد کرده که در آن به کتاب منسوب به وی به روایت اَبان بن ابی عَیّاش رجوع کرده، معنای صحیحی دارد، اما این کتاب مورد اعتماد نیست و به بیشتر [احادیث] آن نمیتوان عمل کرد.۴
ابن غضایری روایات حسن بن محمّد بن یحیی علوی حسینی، جز دو دسته را نامعتبر میداند؛ دستهای از آن _ چنان که گذشت _ احادیثی است که وی از کتابهای جدّش روایت کرده و در این روایتگری متفرد نبوده، بلکه دیگران نیز آنها را روایت کردهاند و دستهای دیگر، احادیثی است که وی از کتابهای مشهور علی بن احمد بن علی عقیقی نقل کرده است.۵ این شهرت نشانگر اعتبار آن کتابها بوده است.
3. تکرار حدیث در کتب و اصول مختلف حدیثی
دومین معیاری که شیخ بهایی در مشرق الشمسین۶ در باره حدیث صحیح نزد قدما ارائه میدهد، «تکرار حدیث در یک یا دو اصل یا بیشتر با طرق و اسانید معتبر» است. به
1.. رجال النجاشی، ص۳۳۰.
2.. همان، ص۴۴۰.
3.. همان، ص۴۱۶.
4.. تصحیح إعتقادات، ص۱۴۹.
5.. رجال ابن الغضائری، ص۵۴.
6.. مشرق الشمسین، ص۲۶۹.