مطالعه انتقادی دیدگاه عمر فلاته درباره آغاز پیدایش جعلِ حدیث - صفحه 31

عملی رسول خدا صلی الله علیه و آله و نیز توصیه‏‏های مؤکد ایشان از دروغ اجتناب می‏ورزیدند، اصل وجود احادیث دروغین در عصر صحابه نخستین را انکار کرده است.۱ او بر این باور است که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله نیز خلفای سه گانه با احتیاط و دقت در پذیرش احادیث نبوی، راه را بر نفوذ گمرا‏هان و بدخوا‏هان بسته، از ورود سخنان دروغین به میراث نبوی جلوگیری کرده‏اند.۲

نفی وجود نمونه واقعی جعل حدیث

‏‏عمر فلاته چنین می‌پندارد که آنچه به عنوان مصادیق و نمونه‏‏های تاریخی جعل حدیث در نیمه نخست قرن اول هجری معرفی شده است، هیچ یک بر وقوع پدیده جعل دلالت ندارد و کتب تاریخی از حادثه‏ای مشخص و روشن در باره جعل حدیث تهی است؛ زیرا آنچه به عنوان نمونه‏‏های جعل حدیث معرفی شده است، در حقیقت، گزارش‌‏هایی است که به خودداری کبار صحابه و تابعین از قبول سخنان منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره دارد، نه وقوع جعل حدیث!۳ چنان که وقتی بشیر بن کعب عدوی به نقل احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله می‌پردازد و با بی‌توجهی ابن‌ عباس مواجه می‏شود، علت این بی مهری را جویا می‏شود، ابن عباس در پاسخ می‏گوید:

ما پیش‏تر چنان بودیم که وقتی از کسی می‏شنیدیم که می‏گفت «رسول خدا چنین فرمود»، با گوش و چشم بدو توجه می‏کردیم؛ اما زمانی که مردم بر رام و چموش سوار گشتند (در نقل سخنان پیامبر دقت به خرج ندادند)، جز آنچه اطمینان داریم نمی‏پذیریم.۴

نقد آرا و مستندات مخالفان

‏‏غیر از عمر فلاته، شماری از نویسندگان اهل سنت نیز در باره تاریخ پیدایش احادیث موضوع اظهار نظر کرده‏اند که آرای آنان مخالف دیدگاه عمر فلاته است؛ چنان که برخی مانند احمد امین مصری بر این باورند که پدیده وضع حدیث از زمان حیات پیامبر _ صلی

1..‏ «لم یثبت ان احداً منهم [الرعیل الاول من اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله] تجرأ علیه بکذب» (الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۷۸).

2..‏ ر.ک: همان، ص۱۷۸ و ۱۷۹.

3..‏ ر.ک: همان، ص۱۸۰. وی در جایی دیگر گفته است: «فإنی لم أقف علی حسب ما تیسر لی من استقراء و تتبع علی حادثة تثبت من وجه مقبول تجرأ أحد من لدن انتقال الرسول الکریم صلی الله علیه و آله الی الرفیق الاعلی حتی بدایة الثلث الاخیر من القرن الاول بالکذب علی رسول الله مما یمکن اعتباره بدایة للوضع فی الحدیث» (همان، ص۲۱۲).

4..‏ الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۸۰، به نقل از: الجامع الصحیح، ج۱، ص۱۰.

صفحه از 49