صلی الله علیه و آله دروغ بسته است.۱
عمر فلاته با نقد استنادی و محتوایی گزارش یاد شده، آن را نامعتبر خوانده و چنین رخدادی را در اثبات جعل حدیث ناکافی دانسته است. او معتقد است که نقل یک روایت در کتاب الموضوعات _ که به بررسی روایات ساختگی اختصاص یافته است _ خود دلیل بر کذب آن محسوب میگردد و این گونه گزارشها به هیچ روی قابل اعتماد نیستند؛۲ علاوه بر آن که ابن عدیس از صحابه شناخته شده پیامبر صلی الله علیه و آله و از حاضرین در صلح حدیبیه بوده است و بسیار بعید مینماید که وی بر بالای منبر و در حضور دیگر صحابه پیامبر صلی الله علیه و آله بر رسول خدا صلی الله علیه و آله دروغ ببندد و هیچ کس نیز وی را انکار نکند. از این رو، عمر فلاته ابن عدیس را از اتهام جعل مبرا دانسته و روایت یاد شده را ساخته دست بعضی راویانی دانسته که در طریق خبر قرار گرفتهاند.۳
3) وقوع پدیده جعل حدیث در سال 41 هجری
آخرین دیدگاهی که عمر فلاته در باب تاریخ پیدایش جعل حدیث نقل کرده، نظریه شیخ ابو زهو و شیخ ابو شهبه است که قایل به آغاز جعل حدیث در حدود سال 41 هجری هستند. اینان وقوع فتنه در خلافت عثمان و نیز پیدایش اختلاف بین معاویه و امام علی
علیه السلام را زمینهساز شکلگیری احادیث موضوع برشمرده و اشخاصی چون عبد الله بن سبا را عامل جعل حدیث بر پیامبر صلی الله علیه و آله دانستهاند. باورمندان به این نظریه، حدیث «لکلّ نبیٍّ وصیٌّ و وصیی علیٌّ علیه السلام » را نمونهای از احادیث برساخته بر پیامبر صلی الله علیه و آله معرفی کردهاند که توسط عبد الله بن سبا و پیروانش وضع شده است.۴
1.. ر.ک: الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۸۸. شایان ذکر است که فلاته در دو جای از کتاب خود (ر.ک: همان، ج۱، ص۱۸۳ و ۱۸۸) به نقلِ دیدگاه اکرم عمری پرداخته و وقوع جعل حدیث در خلافت عثمان را بدو نسبت داده است؛ لکن با مراجعه به کتاب دکتر اکرم ضیاء عمری معلوم گردید که وی چنین نظری نداشته و بر خلاف ادعای فلاته، قایل به عدم وقوع جعل حدیث در دوره خلافت عثمان است: «و قد حدث فی النصف الثانی من خلافة عثمان اختلاف و شقاق کبیر... و مع ذلک فنحن لا نجد فی خلافة عثمان روایات تشیر الی الوضع فی الحدیث و اما حکاه ابو ثور الفهمی... فإن هذه الروایة لا تصح من جهة الاسناد» (بحوث فی تاریخ السنة المشرفة، ص۲۲ _ ۲۳).
2.. ر.ک: الوضع فی الحدیث، ج۱، ص۱۸۹.
3.. همان، ج۱، ص۱۸۹ _ ۱۹۹.
4.. الاسرائیلیات و الموضوعات فی کتب التفسیر، ص۲۰؛ الحدیث و المحدثون، ص۴۸۰.