متعال میداند، این نگاه باطل است.۱
ملاصالح تکثر و تعلق این مجرد را به نفس و انتساب حالات و مراتب نفس را به آن (آن گونه که بیان شد) به اعتبار تفاوت اشراقاتش بر نفس ممکن میداند.۲ و بعید نمیداند که منظور از عقل در روایاتی مانند حدیث جنود و دیگر احادیث که میگوید عقل، اولین خلق از روحانیین۳ و حالتی از احوال نفس است، همین جوهر باشد.۴
در تعریف سوم، عقل را یک قوه نفسانی و حالت نورانی معرفی میکند که به واسطه آن انسان حقایق اشیا را درک نموده و میان خیر و شر و حق و باطل تمییز میدهد و احوال مبدأ و معاد را میشناسد.۵
در تعریف چهارم، ملاصالح به قوه عملیه اشاره میکند که شکل دهنده اعمال و مهذِّب ظاهر و باطن است و دو قوه نظری و عملی هر دو را با هم نجات بخش معرفی میکند.۶
بر اساس آنچه در بالا آمد، به نظر میرسد ملاصالح نمیخواهد تعاریفی کاملاً مجزا از یکدیگر ارائه دهد؛ چرا که پس از بیان دو تعریف اول از عقل، سعی دارد رابطه معناداری میان این دو تعریف برقرار سازد. وی معتقد است که اگر به نفس عقل گفته میشود، به دلیل تجرد در ذات و تعلقش به آن عقل مجرد در ذات و فعل است. دیگر، آن که انتساب حالات و مراتب ششگانه نفس به عقل جایز است؛ چرا که این حالات به اعتبار تفاوت اشراقات عقل بر نفس ایجاد میشود و به همین دلیل است که عقل نامیده میشوند و همچنین، انتساب ثواب و عقاب نفس به عقل نیز بعید نیست؛ چرا که عقل روح نفس و متعلَّق آن است.
همچنین، وی در تعریف سوم نیز تلاش دارد آن قوه نفسانی را نوری معرفی نماید که از عوالم بالاتر بر نفوس میتابد و این همان ایجاد رابطه میان نفس یا قوای نفسانی با عقل مجرد است. و در تعریف چهارم قوه عملی را پس از قوه نظری و مکمل آن میداند.
ملاصالح در شرح روایات کتاب عقل و جهل، در اکثر موارد، به دلیل اعتقاد به وجود
1.. همان، ص۷۰.
2.. همان.
3.. الکافی، ج۱، ص۲۱، ح۱۴.
4.. شرح الکافی، ج۱، ص۷۰ و ۷۱.
5.. همان، ص۷۸.
6.. همان، ص۸۰.