مفهوم عقل و حدود کارآیی آن در دو شرح «الکافی» - صفحه 78

بسیط) همان گونه که آمد، این شش معنای عقل کاملاً با هم متباین بوده و تنها در لفظ مشترک‌اند.

در ادامه، ملاصدرا معانی‌ای از عقل را ذکر می‏کند که با یکدیگر رابطه تشکیکی دارند و اختلافشان با هم اختلاف در شدت و ضعف یا کمال و نقص است:۱

1.‏ عقول اربعه در کتاب النفس که در شدت و ضعف و کمال و نقص متفاوت‌اند؛

2.‏ مراتب عقل عملی مذکور در کتب اخلاق که ابتدا تهذیب ظاهری و در مرتبه بالاتر تطهیر باطنی قرار می‏گیرد؛‏

3.‏ تفاوت بین صور عقلی منتزع از مواد با تجرید و نزع و بین صور عقلی که مفارق از مواد در اصل فطرت است میان این صور در کمال و نقص تفاوت وجود دارد؛

4.‏ عقلی که عبارت است از غریزه انسانی است که به واسطه آن انسان از بهائم ممتاز می‌شود که در افراد انسان هر چند که مشترک است، اما مساوی نیست.

از آنچه آمد، معلوم می‏گردد که ملاصدرا برای واژه عقل دو نوع معنا می‏شناسد: نوع اول، شش معنا که کاملاً با یکدیگر متباین‌اند و اشتراکشان تنها در لفظ عقل است؛ نوع دوم، برخی از این معانی متباین در درون خود دارای تشکیک هستند؛ به عنوان مثال، بر اساس یکی از معانی، عقل قوه عاقله‏ای است که وجه تمایز انسان از حیوان است. عقل به این معنا اگر چه در همه افراد انسان وجود دارد، اما در همه آنها به یک اندازه نیست، بلکه دارای مراتب تشکیکی شدت و ضعف است و یا عقل مذکور در کتب اخلاق که این واژه بر همه درجات از تهذیب ظاهری گرفته تا بالاترین درجات تطهیر باطنی اطلاق می‏گردد.

وی معتقد است همه معانی واژه عقل با وجود تباین در برخی معانی و تشکیک در درون برخی معانی متباین، در یک امر با هم مشترک‌اند و آن عبارت است از غیر جسم بودن و صفت برای جسم و جسمانی نبودن.۲

همان گونه که گفته شد، ملاصالح چهار تعریف از عقل ارائه می‏دهد: نفس ناطقه، عقل مجرد ( اولین خلق از روحانیین)، قوه مدرکه و قوه عملیه.‏ این تعاریف حدوداً منطبق بر تعریف سوم تا ششم ملاصدرا است؛ اما اولاً ملاصالح در تعاریف خود از عقل توجهی به دو تعریف اول ملاصدرا نکرده است؛‏ ثانیاً، تلاشی که ملاصالح در تبیین وجود رابطه میان معانی عقل دارد، مخصوص خود وی است و در بیان ملاصدرا چنین چیزی مشاهده

1..‏ همان، ص۲۲۷ و ۲۲۸.

2..‏ همان، ص۲۲۹.

صفحه از 92