و از همین جاست که باید در ادعای علامه شعرانی _ که معتقد است ملاصالح در تفکرات فلسفیاش پیرو ملاصدرا است _ تأمل بیشتری کرد. وی در تعلیقه اش بر شرح الکافی ملاصالح چنین میآورد:
...در اکثر موارد (ملاصالح) معتقد به اصول صدرالمتألهین و فیض و معترف به تشکیک وجود و ذو مراتب بودن آن است...۱
و در جای دیگر مینویسد:
ملاصالح به اثبات وجود عقل مجردی میپردازد که حکما به آن قایلاند و در این مسأله مذهب صدرالمتألهین صاحب اسفار اربعه را پذیرفته است.۲
برای بررسی این موضوع _ که آیا ملاصالح کاملاً تابع صدر المتالهین است یا خیر _ لازم است ابتدا معنای عقل را از نگاه ملاصدرا مورد بحث قرار دهیم. ملاصدرا در ذیل حدیث سوم از کتاب عقل و جهل شش معنا از عقل ارائه میدهد و چنین میآورد:۳
اما معانیای که فقط در لفظ عقل با هم اشتراک دارند، شش معنا هستند:
1. غریزهای که به واسطه آن انسان از بهائم متمایز میگردد و احمق و ذکی در آن مساویاند و در انسان خواب و بیهوش و غافل وجود دارد؛
2. عقلی که اکثر متکلمان در مورد آن سخن میگویند که فلان امر را عقل اثبات میکند. یا فلان امر را عقل نفی میکند؛
3. عقلی که در کتاب اخلاق ذکر میشود و منظور از آن جزئی از نفس است که با مراقبت بر اعتقاد به تدریج حاصل میگردد؛
4. چیزی که مردم در عرف خود به یک انسان میگویند او عاقل است و مبنای سخنشان خوب فهمیدن و سرعت درک اموری که باید مورد انتخاب قرار گیرد یا باید از آن اجتناب شود؛
5. عقلی که در کتاب النفس بیان شده و آن بر چهار مرتبه اطلاق میگردد: عقل بالقوه، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد.
6. عقل مذکور در کتاب الهیات و معرفت ربوبیات و آن موجودی است که جز به مبدعش، یعنی خداوند قیّوم به چیزی دیگری تعلق ندارد. (جوهر مجرد
1.. شرح الکافی، ج۱، ص۹، مقدمه.
2.. همان، ج۱، ص۷۱.
3.. شرح اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۳- ۲۲۸.