الف. غفلت راوی نسبت به قراین و ظروف خاص خود او
گاه روای سؤال خود را نزد معصوم علیه السلام میبرد و جوابی را به فراخور حال خود دریافت میکند؛ اما این پاسخ میتواند در عین واقعی، غیر تقیهای و کامل بودن برای او، دارای قراین خاصی باشد که حکم را ویژه شرایط خاص سائل مینماید. به بیان دیگر، حکم مذکور نسبت به همه مکلفان اطلاق ندارد و مقید است. راوی این حدیث را _ که وظیفه او را تعیین میکرده _ برای دیگران نقل میکند و به قراین مذکور توجه نمینماید و به این ترتیب، معنای حدیث به درستی به افراد بعد منتقل نمیشود. در برخی موارد، خود معصوم علیه السلام هنگام عرضه حدیث بر ایشان وجود آن قید را تذکر داده و اشتباه آن را راوی را تذکر دادهاند؛ مثال:
عن أبی أیوب قال: حدّثنی سلمة بن محرز أنّه كان یتمتّع حتی إذا كان یومَ النحرِ طافَ بالبیت و بالصّفا و المروةِ، ثمّ رجع إلی مِنی و لم یطف طوافَ النساء، فوقعَ علی أهلِه، فذكَره لأصحابه، فقالوا: فلانٌ قد فَعل مثلَ ذلك، فسألَ أباعبدالله علیه السلام فأمَره أن ینحر بدنةً، قال سلمة: فذهبتُ إلی أبیعبدالله علیه السلام فسألتُه، فقال: «لیس علیك شئٌ»، فرجعتُ إلی أصحابی، فأخبرتُهم بما قال لی، قال: فقالوا: اتّقاك و أعطاك من عینٍ كَدرةٍ، فرجعتُ إلی أبیعبدالله علیه السلام فقلتُ: إنی لقیتُ أصحابی، فقالوا: اتّقاك، و قد فَعل فلانٌ مثل ما فعلتَ فأمرَه أن ینحرَ بدنةً، فقال: «صدقوا، ما اتّقیتُك، و لكن فلانٌ فعله متعمداً و هو یعلم، و أنت فعلتَه و أنت لاتعلم...».۱
در روایت فوق، دو نفر اتفاق مشابهی را در حج تجربه کرده و بدون انجام دادن طواف نساء با همسرشان همبستر شدهاند. فرد اول _ که مورد نظر اصحاب است _ مأمور به قربانی کردن یک شتر ماده شده است. اما امام علیه السلام لزوم دادن هر کفارهای را از نفر دوم نفی نمودهاند. اصحاب گمان کردهاند که حکم نفر دوم از روی تقیه صادر شده است، اما حضرت توضیح میدهند که شرایط نفر قبل با نفر بعد متفاوت است و نفر اول این کار را از روی عمد و نفر دوم از روی جهل انجام دادهاند. در اینجا جهل راوی به اصل مسأله موجب تغییر در مسأله گردیده و بر او و اصحاب مخفی مانده است. از همین رو، آنها روایت را بر تقیه حمل نمودهاند.
روش مقابله با این ابهام
احتمال این اشتباه از سوی راوی فقط در مواردی است که قرینه مذکور، حالیِ شخصی
1.. وسائل الشیعة، ج۱۳، ص۱۲۴.