و به گونهای دارای خفا باشد که خود راوی متوجه آن نشود. احتمال وجود چنین قراینی در عموم روایات بسیار ناچیز است و در سیره عقلا مورد توجه نیست. بنا بر این، در هر مورد باید به شرایط روایت توجه شود؛ همین طور باید روایات در یک موضوع واحد به نحو مجموعی بررسی شود. آنگاه، در صورتی که احتمال زیادی بر وجود چنین قراینی _ که برای مثال موجب شخصی شدن روایت میشوند _ وجود داشته باشد، روایت از حجیت در اطلاق ساقط میشود؛ ولی در صورتی که قرینهای بر تقویت این احتمال نباشد، با درصد اطمینان بسیار بالایی میتوان به ظاهر روایت اعتماد نمود، زیرا اصل عدم وجود چنین قراینی در هنگام تخاطب اصل عقلایی است که در تعاملات لفظی افراد بشر جاری است و در تفاهم میان راوی و معصوم نیز حاکم است.۱
ب. گزینشها، دسته بندیها و نام گذاریهای ابواب
برخی از راویان، احادیث را دستهبندی کرده و آنها را بر اساس حکم و موضوع در ابواب مختلف جای دادهاند. باید توجه نمود که گاه دلالت یک روایت بر موضوعی خاص روشن است و شکّی در دخول آن روایت تحت موضوع خاص نیست؛ اما گاه نزدیک بودن موضوعات به یکدیگر باعث میشود که فهم جایگاه روایت نیاز به تأمل و دقت بیشتری داشته باشد. در این موارد، فهم ناقل میتواند در دستهبندی و در نهایت فهم دیگران از آن روایت تأثیر داشته باشد. یکی از اموری که میتواند باعث اشتباه در فهم حدیث شود، این است که راوی روایت را مطابق استنباط خود در باب خاصی جای دهد که چه بسا روایت به آن موضوع مرتبط نباشد، بلکه همین تذییل راوی باعث شود خواننده دچار پیش فرض نادرست بشود. البته اگر چند راوی در دستهبندی خود یک برداشت از حدیث داشته و همه آن را در باب خاص قرار دادهاند، نشانگر آن است که در اصل مورد استنساخ قراینی بوده است که نشان میداده واقعاً روایت در همان موضوعی وارد شده است که راویان بر آن اصرار دارند. دستکم این قرینه میتواند اطلاق روایت و شمول آن نسبت به موضوعات دیگر را از بین ببرد. اکنون با مثالهای مختلف به میزان دخالت گزینش راویان در فهم حدیث اشاره مینماییم:
مثال 1. جواز قطع نماز فرادی و تبدیل آن به جماعت با تکبیر مجدد:
روایتی در باره تکبیر گفتن مأموم قبل از امام جماعت وارد شده است که امکان دارد از
1.. دروس فی علم الاصول، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۵؛ اصول الفقه، ج۳، ص۱۵۰-۱۵۳.